با مهاجرت پزشکان ایرانی، سفرهای درمانی وارونه میشوند!
گفتوگو با سید حسامالدین حسینی، مشاور سلامت بانک شهر
هرچه میگذرد، صنعت توریسم درمانی به چنان جذابیتهایی میرسد که نهادهای باربط و بیربط بسیاری را به صحنه بازیگریاش جذب میکند. یکی از این نهادها، بانکها هستند که با سُمبه پُر پولشان دوست دارند هرآنچه دل بهانه جویشان خواست به دست آورند و در این صحنه بازیگری کنند. ولی به عنوان بزرگترین نهادهای مالی یک کشور، پله ترقی دیگران شدن را ریسک میدانند. در این گفتوگو، سید حسامالدین حسینی، معاون سابق گردشگری بانک شهر و مشاور فعلی سلامت این بانک توضیح میدهد که چرا نباید اینچنین بانکها را در مرکز توقع قرار داد و چالشهای کلان و پیچیده بانکی، به این نهادها اجازه انعطاف نمیدهد. وی همچنین درباره تلاشهای بانک شهر و چگونگی ورود این بانک به گردشگری سلامت توضیح میدهد.
بانک شهر در حوزه گردشگری سلامت دقیقا چه کاری میکند و به کدام حوزه از این صنعت ورود کرده است؟
در زمان مدیریت قبلی بانک شهر، صحبت از این بود که بانک باید برای سفر کردن پرسنل خود که استرس کاری زیادی دارند، اقداماتی انجام دهد. لذا مجموعه شرکتهای گردشگری در بانک فعال شد که ماحصل آن ارائه خدمات سفر به همکاران بانک بود. موضوع دیگر اهمیت سلامت جسم و روان بود. کلینیکی تاسیس شد که علاوه بر ارائه خدمات به پرسنل، توانستیم از ظرفیت آن برای ورود به گردشگری سلامت استفاده کنیم. من به واسطه سابقهای که در حوزه گردشگری و گردشگری سلامت داشتم، با بانک شهر همکاری کردم. یک بیمارستان متروکه در منطقه بهارستان را بازسازی کردیم و کلینیک سبز شهر را به همه امکانات و تخصصها راهانداختیم. من یکی از اعضای موسس و عضو هیات مدیره آن بودم.
نکته این است که کشور ما ظرفیت بسیار بالایی در زمینه گردشگری و بهویژه در گردشگری سلامت دارد. پزشکان ما بسیار مجرب و متخصص هستند و در مقایسه با کشورهای همسایه تجهیزات خوبی داریم. نکته دیگر این است که پزشکان ما مسلمان هستند. بیمارانی که از کشورهای منطقه و حوزه خلیج فارس به ایران سفر میکنند، آسوده هستند که به یک سیستم مسلمان وارد شدهاند. ما برای بانوان و آقایان بخشها و سرویسدهی جداگانه داریم. در سفر به کشورهای منطقه و شرکت در نمایشگاههای بینالمللی، هزینههای درمان را مقایسه کردیم. قیمتهای ما بسیار پایینتر از کشورهای همسایه بود. مالزی خود را قطب گردشگری در جنوب شرق آسیا میداند ولی طبق بررسیهای ما، قیمت خدمات پزشکی و درمانی ایران تقریبا یک چهارم هزینههای درمان در مالزی بود. ولی یکی از مشکلات رایج کشور ما در گردشگری سلامت این است که متولی ثابتی ندارد. البته تلاشهایی شده و سه نهاد وزارت امور خارجه، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری یک شورا برای اینکار تشکیل دادهاند.
شورای گردشگری پزشکی مالزی اعلام کرد: درآمد ۲ میلیارد رینگیت از گردشگری پزشکیولی در نهایت شاهد هستیم که مجوز فعالیت در توریسم درمانی داده میشود، شرکتها و بیمارستانها کار میکنند، ولی عمده بازار گردشگری سلامت کشور در دست دلالان و واسطهها است. درحالی که ما باید دفاتری در کشورهای همسایه و مبدا داشته باشیم، همانجا بیمار جذب کنیم و برای او پرونده تشکیل دهیم، پرونده آنها بررسی شود، مقدمات سفر آنان فراهم شود، با همراهان خود به ایران سفر کنند، برنامه درمان برای بیمار و برنامه گردشی برای همراهان او داشته باشیم، از همه مهمتر برای دوران نقاهت و پس از نقاهت بیمار برنامه داشته باشیم.
ما در مجموعه بانک شهر سفرهای زیادی عمدتا به کشورهای منطقه داشتیم. با مسلمانان این کشورها، با علویون ترکیه که حدود ۳۰ میلیون نفر هستند و جامعه شیعیان این کشور ارتباط برقرار کردیم. ولی الان دیگر نمیتوانیم به دنبال علاقهمندیها باشیم. ما تحت تاثیر محدودیتها هستیم. بیمار قطری مثلا ایران را بهشت درمانی خود میداند. ولی اولین مشکل بزرگ او در ایران این است که مَسترکارت او کارایی ندارد.
بیمارستانهای ما برای رسیدن به استانداردهای مطلوب پذیرش بیمار خارجی تلاش کردند و هتلبیمارستان هم احداث شده است. ولی برای حجم گردشگری که برای درمان وارد کشور میشود، هنوز کم است. بر اساس آمارهای سال ۹۴ و ۹۵، بیش از یک میلیون نفر در سال از کشورهای حاشیه خلیج فارس و عراق برای درمان به ایران سفر میکنند. پس باید خدمات متنوعی تعریف کنیم که بتوانیم به عنوان قطب گردشگری سلامت در خاورمیانه و حتی در آسیا مطرح شویم. مثلا هرسال بیماران زیادی برای درمان از هند به کره سفر میکنند و تعداد زیادی کرهای راهی بیمارستانهای چین میشوند. این پیوستگی وجود دارد. شاید افراد زیادی از چین بتوانند بازار هدف ما باشند ولی ما زیرساخت لازم را برای پذیرش بیماران چینی نداریم.
ما در بانک شهر کوشیدیم که این بانک را به عنوان یک گزینه اصلی که دست یاری به صنعت توریسم درمانی میدهد، مطرح کنیم.
یعنی بانک شهر میخواهد حامی و سرمایهگذار این حوزه باشد یا به عنوان یک فعال اصلی در گردشگری سلامت و جذب بیمار ایفای نقش کند؟
مهمترین سیاست و ماموریت کلی بانک شهر، ارائه خدمات به شهرداریها برای اجرای پروژههای شهری و ارتباط با مردم به عنوان یکی از ارکان مهم شهر است. شاید هنوز بانک شهر به عنوان یک گزینه جدی در موضوع توریسم درمانی مطرح نباشد ولی به واسطه جذابیت این صنعت، موضوع شهر سالم، ظرفیتهای درمانی شهرداری و ظرفیتهای بانک در این زمینه، ورود به این صنعت به عنوان یک فعالیت جنبی در زمینههای بانکی مطرح است. ولی فکر نمیکنم در حیطه ماموریتهای بانک باشد که به عنوان یکی از بازیگران اصلی آن در کشور مطرح شود. در کلینیک سبز شهر هدف اول ما خدمات پزشکی به پرسنل بانک بود.
در نمایشگاه سلامت امارات دیدم که کشورهایی مانند قطر و امارات با سرمایهگذاری اروپا و امریکا بیمارستانهای بسیار مجهزی تاسیس کردند. بخش مادران آن مانند هتل هفت ستاره است. ولی در تلاش برای جذب پزشکان ایرانی بودند که در این بیمارستانها از آنها استفاده کنند. تعداد زیادی از بیماران جمهوری آذربایجان به ایران میآمدند ولی با جذب پزشکان ایرانی در بیمارستانهای این کشور، الان ایرانیان برای امور درمان به باکو میروند.
در کنار آن با توجه به حجم و کیفیت امکاناتی که در این کلینیک فراهم شد، میتوانست در گردشگری سلامت مطرح شود. این مرکز میتواند برای بیماران جایی برای انجام آزمایشها و مراحل آمادهسازی باشد. سپس با توجه به شناختی که از بیمارستانها وجود دارد، بیمار برای درمان به سوی بیمارستان یا پزشک مناسبی هدایت شود. تیم مدیریت و درمان این مرکز بسیار قوی هستند و آمادگی آن را دارند که با متولیان اصلی این صنعت ارتباط مستقیم داشته باشند.
تاکنون چند بیمار خارجی به این کلینیکها مراجعه کردهاند؟
چندین مورد از کشورهای آذربایجان و عراق داشتیم.
به مراوداتی که در این زمینه با کشورهای همسایه داشتید، اشاره کوتاهی کردید. بانک شهر برای سنجش بازار گردشگری سلامت در منطقه چه کرده است؟
ما در مجموعه بانک شهر سفرهای زیادی عمدتا به کشورهای منطقه داشتیم. با مسلمانان این کشورها، با علویون ترکیه که حدود ۳۰ میلیون نفر هستند و جامعه شیعیان این کشور ارتباط برقرار کردیم. ولی الان دیگر نمیتوانیم به دنبال علاقهمندیها باشیم. ما تحت تاثیر محدودیتها هستیم. بیمار قطری مثلا ایران را بهشت درمانی خود میداند. ولی اولین مشکل بزرگ او در ایران این است که مَسترکارت او کارایی ندارد و مبادلات مالی به صورت نقدی انجام میشود. ما مسائل جامعه خود را شناسایی کردیم، با گروههایی که حتی در کشورهای اطراف دفتر دارند درباره تبادل بیمار و ظرفیتهای آن صحبت کردیم. پس ما درباره جامعه هدف خود دید و آگاهی داریم. ولی شرایط خودمان دشوار است و باید بتوانیم در بستر مشکلات خودمان کار کنیم.
یک موسسه در قزاقستان بود که بیماران خود را برای درمان به دبی و نزد پزشکان ایرانی میبرد و هزینه دریافتی از بیمار بسیار بالا بود. خانمی که متولی این کار بود گفت من حاضرم در ایران این فعالیت را انجام دهم. ولی آیا شما میتوانید خدمات ویژهای مانند جت خصوصی، ماشین لیموزین و اپلیکیشنی که بیمار هرچه درخواست کرد، در لحظه برای او فراهم شود، ارائه دهید!
در این تعاملات چه تجربیاتی از کشورهای همسایه که برخی بازار هدف ما و برخی هم رقیبمان هستند، کسب کردید؟
در نمایشگاه سلامت امارات دیدم که کشورهایی مانند قطر و امارات با سرمایهگذاری اروپا و امریکا بیمارستانهای بسیار مجهزی تاسیس کردند. بخش مادران آن مانند هتل هفت ستاره است. ولی در تلاش برای جذب پزشکان ایرانی بودند که در این بیمارستانها از آنها استفاده کنند. تعداد زیادی از بیماران جمهوری آذربایجان به ایران میآمدند ولی با جذب پزشکان ایرانی در بیمارستانهای این کشور، الان ایرانیان برای امور درمان به باکو میروند. بنیاد شهید تعدادی هتل در اختیار دارد که امکانات خوبی دارند و خدمات تندرستی مانند آبدرمانی و فیزیوتراپی هم ارائه میدهند. ولی یک متولی نیست که گروهی از گردشگران سلامت و تندرستی را به این هتلها راهنمایی کند. ولی هتلهای ساحلی باکو بلااستثنا طبقه پایین هتل را اتاقبندی کردهاند. یک اتاق فیزیوتراپی است، یک اتاق خدمات سنگ نمک است، اتاق دیگر خدمات ماساژ دارد.
فرد علاوه بر گردش در این شهر، از خدمات تندرستی هتل هم استفاده میکند. آنها هم بسیار مشتاق هستند که برای این خدمات گردشگر ایرانی جذب کنند. این صنعت در ایران آشفته و باری به هر جهت است و در بلندمدت خاطره بدی از ایران به جا میگذارد. یک موسسه در قزاقستان بود که بیماران خود را برای درمان به دبی و نزد پزشکان ایرانی میبرد و هزینه دریافتی از بیمار بسیار بالا بود. خانمی که متولی این کار بود گفت من حاضرم در ایران این فعالیت را انجام دهم. ولی آیا شما میتوانید خدمات ویژهای مانند جت خصوصی، ماشین لیموزین و اپلیکیشنی که بیمار هرچه درخواست کرد، در لحظه برای او فراهم شود، ارائه دهید! شاید ارائه یک اپ با خدمات آن برای ما سخت نباشد ولی زیرساختهای کشور ما در برخی موارد بر خلاف این نیازها است.
در همین ترمینال آزادی هر صبح باید ببینید وقتی یک اتوبوس از عراق وارد ترمینال میشود، چه تعداد موتوری و دلال و راننده تاکسی آنها را محاصره کردهاند. اغلب این مسافران هم بیمارانی هستند که بدون هیچ پیش زمینه ذهنی و به امید درمان به ایران سفر کردهاند.
ما باید با متمرکز کردن سرمایهگذاران، حرکت خوبی را پایهگذاری کنیم. در کنار آن تسهیلگران و آژانسها با این سیستم منطبق شوند، خدمات خواسته شده توسط سیستم را ارائه دهند. خدمات آژانسها باید از محل زندگی بیمار آغاز شود و تا بازگشت او و انتقال بیمار به کشورش ادامه داشته باشد و برای شرایطی مانند فوت بیمار برنامهریزی داشته باشند. الان تلاش و تکاپو هست ولی منسجم و هماهنگ نیست. یا تسهیلگر برنامهای ندارد، یا بیمارستان بیمار را از یک مرحله به بعد به جای دیگری حواله میدهد. نکته مهم و قابل توجه این است که اغلب کشورهای همسایه و منطقه درحال جنگ هستند. این جنگها معلولیتهای جسمی ایجاد میکند و ایران میتواند به عنوان قطب درمان یا خدمات معلولیت در منطقه فعالیت کند. ولی بازار ما در دست دلالان است. در مشهد و بسیاری دیگر از شهرها، رانندگان بازار را در دست دارند. در همین ترمینال آزادی هر صبح باید ببینید وقتی یک اتوبوس از عراق وارد ترمینال میشود، چه تعداد موتوری و دلال و راننده تاکسی آنها را محاصره کردهاند. اغلب این مسافران هم بیمارانی هستند که بدون هیچ پیش زمینه ذهنی و به امید درمان به ایران سفر کردهاند. در این موارد، غالبا درمانهای ناقص روی بیمار انجام میشود، فرد سرگردان میشود و این مسائل بزرگترین آسیب را به صنعت توریسم درمانی کشور میزند.
مطالب مرتبط:
- امان از دلالهای میدان راهآهن و بلوار قدس!
- دلالان گردشگری سلامت، فقط به منافع کوتاه مدت خود فکر میکنند
شما به موضوع تولیگری اشاره کردید. چه نهادی را برای این کار مناسب میدانید و برای ساماندهی موضوع دلالی چه پیشنهادی دارید؟
فکر میکنم شورای راهبردی که با همکاری دو وزارتخانه با سازمان میراث فرهنگی تشکیل شده، میتواند موثرتر از حال حاضر باشد. ما باید ببنیم گلوگاهها کجا هستند و اگر بتوانیم روی گلوگاهها تسلط داشته باشیم، میتوانیم اقدام موثر هم انجام دهیم. یکی از گلوگاهها جایی است که فرد میخواهد ویزا بگیرد. دفاتر و کنسولگریهای ما در کشورهای مختلف باید با متولیان داخل کشور ارتباط داشته باشند. پس یکی از نکات شناسایی بیمار در مرحلهی دریافت ویزا است. ما باید دفاتری در این کشورها داشته باشیم، جذب بیمار و ویزیت اولیه و تشکیل پرونده در این دفاتر انجام شود، سپس با روابطی که با فعالان داخل کشور وجود دارد، بیماران به آنان معرفی شوند. متولیان این کار در داخل کشور باید تخصصی کار کنند. مثلا چند شرکت در زمینه چشمپزشکی، چند شرکت در زمینه زیبایی، چند شرکت در زمینه جراحی قلب و غیره فعال باشند.
دفاتر بر اساس تخصصها بیماران را دستهبندی کنند و به شرکتها معرفی کنند. در کنار آنها مجموعههایی باشند که به بیمار و همراهان پس از دوره نقاهت خدمات گردشگری بدهند. گردشگر عرب وقتی در تهران پیاده میشود، شهرری و حرم شاهعبدالعظیم، قم، مشهد و سپس شمال و کیش مقاصد گردشگری او هستند. ما اگر بتوانیم سیستم نوبتدهی را در همان کشور مبادا متمرکز کنیم، اولا میتوانیم خدمات ارزشمند ارائه کنیم و خدمات قاعدهمند و قابل پیگیری است.
شما به عنوان نماینده یک سیستم بانکی بگویید که چقدر حاضر هستید روی استارتاپهای حوزه گردشگری سلامت سرمایهگذاری کنید؟ اگر هم موردی بوده که سرمایهگذاری کردید، بگویید.
بانک شهر یک شرکت به نام رستا دارد که کار آن سرمایهگذاری است. ولی حتما میدانید که پول بانک، پول گرانی است و برای حمایت از استارتاپها مناسب نیست. بانکها خطرپذیر نیستند. ویسیها و شتابدهندهها نگاهشان این است که مثلا از ۱۰ استارتاپ حمایت میکنیم و از این ۱۰ تا شاید یکی به موفقیت برسد. برای استفاده از پول بانک، هر استارتاپ باید بتواند بیش از ۳۵ درصد در سال بازگشت سرمایه داشته باشد و اصل پول را هم برگرداند. صندوقهای سرمایهگذاری بهویژه در پردیسهای دانشگاهی در این زمینه بهتر عمل میکنند.
بانکها میتوانند روی خود سرمایهگذاران جسورانه سرمایهگذاری کنند. نه اینکه مستقیما پول به استارتاپها تزریق کنند. این آمادگی را دارند؟
من نمیتوانم از سوی بانک و سیاستهای کلی آن در این باره نظر بدهم. ولی به هرحال برای بانکها پول درآوردن یک اصل است. با توجه به محدودیتهایی که برای بانکها ایجاد شده است، اگر بتواند گزینه مناسب، درآمدزا و آیندهدار باشد که با یک بیزینسپلن مناسب، طرح خود را ارائه دهد، مجموعه سلامت هم آن را یک طرح درآمدزا معرفی کند، احتمال ورود بانک به این سرمایهگذاری وجود دارد.
جامعه پزشکی و بیمارستانها چگونه از سرمایههایشان محافظت کنند؟الان فعالان صنعت توریسم سلامت و حتی بیمهها درباره عدم همکاری بانکها در این حوزه اعتراضات زیادی دارند. شما فکر میکنید بانکها چقدر میخواهند یا میتوانند در این حوزه تسهیلگر باشند؟ آیا نیاز به زمان بیشتری دارند؟
سیاستهای بانک باید توسط هیات مدیره تشریح شود. برای نقد عملکرد یک بانک، شرایط متنوع و زیادی باید بررسی شوند. ولی باز هم موضوع متولی به میان میآید. بانک باید با چه کسی طرف شود تا بداند که بازگشت سرمایهاش تضمین میشود؟ وقتی وارد زیرساختهای درمانی کشور شوید، میبینید که دلال بیشترین سود را میبرد و کسی به بازگشت پول سرمایهگذار توجه نمیکند. الان بسیاری از بیمارستانها در مجموعه خود هتل مجهزی برای اسکان بیماران و همراهانشان ایجاد کردهاند. خود بیمارستان فقط میداند که این هتل چه خدماتی میدهد، چه سودی دارد و بازگشت سرمایه در آن چگونه است. ولی یک بانک با همه گرفتاریهای حوزه بانکی کشور، نمیتواند روی چنین موضوع خاصی سرمایهگذاری کند و مدیریت آن را به دست بگیرد. این کارها از حوزه سیاستهای بانکی خارج است.
حدود ۱۵ سال پیش در کشور طرحهایی به نام دهکدههای سلامت در حال اجرا بود. ما اگر بتوانیم به این بلوغ برسیم که دهکدههای سلامت را در کشور برپا کنیم و این دهکدهها، خدمات مختلفی داشته باشند، طبیعت جذاب ما را به گردشگران نشان دهند و آنان برای مدت کوتاهی در این مکان زندگی کنند و خدمات تندرستی دریافت کنند خیلی جذابتر است.
باید یک متولی مانند وزارت بهداشت باشد که به بانک بگوید اگر شما در این زمینه سرمایهگذاری کنید، من ضمانتهای لازم را به شما میدهم و بازگشت سرمایه شما را تضمین میکنم. در بانکها انبوهی از پروندهها و مشکلات وجود دارد. اگر به گزارشهای سال گذشته بورس نگاه کنید، عمده بانکها با زیان بالایی مواجه بودند و با تراز مثبت کار نکردند. این زیان به اندازهای بانکها را تحت تاثیر قرار میدهد که اجازه نمیدهد بانک به عنوان یک مرکز مالی، فکر آسودهای برای سرمایهگذاریهای متنوع داشته باشد. یکی از شاخههای مهم گردشگری دنیا با حجم ۳۷ درصد کل این صنعت، گردشگری هنری است.
ما اگر به بانک بگوییم در زمینه گردشگری صنایع دستی، تابلو و خط ورود کن، بانک اصلا به ما نگاه هم نمیکند. ولی عمده سرمایهگذاری بانکهای چینی در سنگاپور و خود چین در زمینه خرید تابلوهای هنری و گردشگری هنری است. آنها به بلوغ فعالیت در این زمینهها رسیدهاند ولی در کشور ما هنوز بانکها نتوانستند به راهکاری برسند که فعالیتهای متنوعی داشته باشند. البته بانک شهر کارهای متنوعی مانند احداث باجههای شهرنت، سرمایهگذاری در شهروند و شهر آفتاب و ارتباط با شهرداریها داشته است. ولی یک دست صدا ندارد و کار اساسی انجام دادن، نیاز به سیکل منظم دارد.
چشمانداز شما از این صنعت در کشور و روابط بانکی آن چیست؟
حدود ۱۵ سال پیش در کشور طرحهایی به نام دهکدههای سلامت در حال اجرا بود. ما اگر بتوانیم به این بلوغ برسیم که دهکدههای سلامت را در کشور برپا کنیم و این دهکدهها، خدمات مختلفی داشته باشند، طبیعت جذاب ما را به گردشگران نشان دهند و آنان برای مدت کوتاهی در این مکان زندگی کنند و خدمات تندرستی دریافت کنند خیلی جذابتر است. این امکانی است که توریست در یک محیط طبیعی و بومی زندگی کند و از محصولات طبیعی بهرهمند شود. توریست درمانی هم خدمات تندرستی بگیرد یا دوران نقاهت خود را بگذراند. الان برای توریستها هتل خوب و بازارهای بزرگ، جذاب نیست. توریست عرب برای زیارت به ایران میآید ولی برای گردش به آذربایجان میرود. امیدوارم بتوانیم در این زمینه سرمایهگذاران مناسبی را پیدا کنیم. در حیطه بانکی با توجه به مسائل بروکراتیک و مجوزها و بررسیها، نمیتوانم نظری بدهم. باید ببینیم محدودیتها و سیاستهای پولی و بانکی ما را به کدام سمت میبرد.
گفتوگو: پریسا امام وردیلو – افروز کریمی