همه آنچه می‌خواهید درباره بازار افغانستان بدانید

درباره 11 چالشی که مانع از دست‌یابی ایران به بازار بکر گردشگری سلامت افغانستان شده است

ایران و افغانستان دو کشور همسایه و دارای پیوندها و مشابهت‌های فرهنگی و اجتماعی زیادی نسبت به یکدیگر هستند. ایران از دیرباز در زمینه طب و پزشکی از کشورهای پیشرو منطقه بوده و از آن سو نیز در افغانستان دهه‌ها جنگ و نزاع داخلی و اشغال خارجی، فرصت و انگیزه لازم را برای سرمایه‌گذاری بر زیرساخت‌های درمان و سلامت کشور ایجاد نکرده است. با اینکه در سال‌های اخیر اقداماتی انجام شده اما با توجه پاسخگوی نیاز مردمان این دیار نیست.
شهروندان افغانستانی نیاز به معالجه و درمان دارند و برای برخی گروه‌ها که امکان مسافرت به کشورهای دیگر را دارند، گردشگری سلامت راهی منطقی و دوراندیشانه است. در سال‌های اخیر با اینکه تعداد گردشگران افغان در کشورهای دیگر رو به افزایش گذاشته، مقصد اغلب آن‌ها کشورهای غیرهمجوار است و متاسفانه از پتانسیل‌های همسایگی و نزدیکی با ایران کمتر استفاده شده است. به‌خصوص اینکه که انگیزه اصلی گردشگران افغانستان نیز دریافت خدمات درمانی و پزشکی است.

1- استانداردهای چندگانه در شهرهای مختلف افغانستان

دلایل زیادی برای این موضوع مطرح می‌شود که یکی از مهمترین آن‌ها نبود استراتژی‌های هماهنگ و منعطف میان نمایندگی‌های سیاسی درباره گردشگران سلامت است. استراتژی‌های گردشگری سلامت در کابل یا هرات یا مرازشریف یا قندهار هماهنگ نیستند و برای نمونه ممکن است در یک ولایت اجازه اعزام گردشگران سلامت داده شود اما در ولایت دیگری این کار ممنوع باشد.

2- رابطه یک‌طرفه مراکز درمانی ایران با افغانستان

موضوع دیگر دخالت کلینیک‌های با هویت ایرانی در تشخیص صحت ادعای بیماری بیماران است. این چالش زمانی که عملکرد کلینیک‌های ایرانی را با کلینیک‌های کشورهای هند و پاکستان مقایسه می‌کنیم، برجسته می‌شود.
اینکه صحت ادعای افراد تنها از طریق کلینیک‌های ایرانی بررسی می‌شود، حرف و حدیث‌های زیادی ایجاد کرده و مانعی اساسی در توسعه همکاری‌ها تلقی می‌شود. یعنی اگر یک کلینیک یا بیمارستان افغانستانی تایید کرد که بیماران نیازمند حضور در ایران هستند، همین باید کفایت کند و نیاز به تاییدیه از مراکز و نهادهای دیگر نیست. کمااینکه هم‌اکنون برای رفتن به هندوستان و پاکستان و دریافت خدمات درمانی، روال به همین است.

3- تشخیص متقاضیان کار از گردشگران سلامت افغانستان

سومین مسئله تمایل رو به فزونی گردشگران عادی برای دریافت تسهیلات ویزای سلامت به دلیل وجود مشکلات و تاخیرها در صدور ویزای عادی است. تا قبل از شیوع کرونا گردشگران عادی به این دلیل که فرآیند اعطای روادید طولانی بود و ناچار بودند صف‌های چندین ماهه برای حضور ویزای ورود به ایران منتظر بمانند، چاره را در این دیده‌اند که برای دریافت ویزای سلامت اقدام کنند.
حجم بالای درخواست‌ها برای ویزای سلامت و بوروکراسی‌های پیچیده در صدور این نوع ویزا نیز منجر به باب شدن ویزافروشی شده است. ویزاهای درمانی با مبالغ بسیار بالا به فروش می‌رسند و همین مسئله مشکلات و چالش‌های مضاعفی را برای بیماران ایجاد کرده است. به نظر می‌رسد که اگر از سمت ایران، تدبیری برای این موضوع اندیشیده شود، ترافیک ویزای سلامت سبک‌تر خواهد شد.

4- نادیده گرفتن فرصت‌های حمل‌ونقل زمینی بین ایران و افغانستان

چهارمین موضوع این است که در برخی از اوقات نمایندگی سیاسی به گردشگران سلامت فشار وارد می‌کنند و آن‌ها را ناچار می‌کنند که از طریق خطوط هوایی به ایران اعزام شوند. این در حالی است که برای شهروندان افغان ساکن هرات الزامی وجود ندارد که بعد از دریافت ویزای سلامت منتظر بمانند تا پروازی از افغانستان راهی ایران شود بلکه به دلیل فاصله کوتاه هرات تا مرزهای ایران می‌توانند در زمانی کمتر از چهار یا پنج ساعت خود را به شهر مشهد برسانند. بنابراین مدت زمان انتظار برای حضور گردشگران سلامت افغان از هرات تا مشهد به جای 5 روز، 5 ساعت است.

5- تفکیک گردشگران سلامت افغانستانی در مرزها

مسئله دیگر ایجاد تسهیلات برای گردشگران سلامت در مبادی ورودی با توجه به وضعیت آن‌هاست. مهم است که گردشگران سلامت در مبادی ورودی- چه مرزهای هوایی و چه مرزهای زمینی- به عنوان بیمار پذیرش شوند و از خدمات و تسهیلات لازم اعم از آمبولانس و… برخوردار شوند. اگر چنین تدابیری از سمت ایران اندیشیده شود، نوعی تبلیغ هم به حساب خواهد آمد و در برندسازی گردشگری ایران موثر واقع می‌شود.
یعنی اگر گردشگران افغان ببینند که ایران گردشگران سلامت را به عنوان گردشگر سلامت پذیرش می‌کند، موضوع را به هم‌میهنان خود نیز خواهند گفت و این بزرگ‌ترین تبلیغ برای ایران است. اگرچه راه‌اندازی چنین امکاناتی هزینه‌‌هایی به ایران تحمیل خواهد کرد اما باید قبول کرد که این راهکارها نوعی سرمایه‌گذاری است و حتی می‌توان برای توسعه زیرساخت‌ها و امکانات لازم آن از محل منابعی که در فرآیندهای صدور ویزا به دست می‌آید، تامین مالی صورت گیرد.

6- همه افغانستانی‌ها، فارسی‌زبان نیستند!

ششمین مسئله، نبود ساختار مناسب برای پذیرش بیماران خارجی است. واقعیت این است که در مراکز درمانی ایران با وجود پزشکان حاذق و متخصص زیادی که مشغول خدمت‌دهی هستند، هنوز مسئله وجود مترجم متخصص حل نشده است. گردشگران افغانستانی به زبان‌های مختلف صحبت می‌کنند و برای مثال در شهر قندهار که دومین شهر بزرگ افغانستان است، زبان و گویش مردم، پشتویی است.
دست‌کم انتظار می‌رود در بیمارستان‌های شهری مثل مشهد از پزشکان آشنا به زبان پشتویی بهره گرفته شود یا اینکه افراد دیگری از کادر درمانی که به زبان آشنا باشند و کارهای ساده‌ای مثل شرح حال گرفتن از بیمار یا دادن اطلاعات درمانی را انجام دهند. اگر چنین شوند، بیماران بیشتر احساس آرامش و رضایت خواهند کرد.

افغانستان7- قیمت‌دهی نامناسب به بیماران افغانستانی

مسئله دیگر رفتارهای دوگانه بیمارستان‌ها و مراکز درمانی ایرانی با بیماران افغان است. از بیماران به محض ورود به مراکز درمانی پرسیده می‌شود که آیا در ایران ساکن هستند یا افغانِ خارجی هستند که در قالب گردشگر وارد ایران شده‌اند. اختلاف قیمت خدمات در مراکز درمانی ایران برای این دو گونه بیماران بسیار زیاد و گاه تا چهار یا پنج برابر است. یعنی گردشگران سلامت افغان که وارد ایران می‌شوند در مقایسه با افغان‌های ساکن ایران ناچار به پرداخت هزینه‌های چندین برابری هستند.
این در حالی است که اگر قرار به گرفتن هزینه‌ها از گردشگران سلامت افغان براساس استانداردهای بین‌المللی باشد، در این صورت اصلا نیازی به سوال و جواب کردن نیست. پرسیدن این گونه سوال‌ها تصویری منفی در ذهن گردشگران ایجاد می‌کند. ضمن اینکه در اصل موضوع پرداخت هزینه‌های درمانی بالا نیز باید تجدیدنظر کرد.
همه ما می‌دانیم که اغلب مردم افغانستان تمکن مالی مناسبی ندارند و پرداخت هزینه‌های بالا برای اغلب آن‌ها ممکن نیست. از طرف دیگر ما در ابتدای راه گردشگری سلامت هستیم و اگر مراکز درمانی این موضوع را به درستی درک کنند بزرگ‌ترین تبلیغ برای آن‌ها خواهد بود و در آینده می‌توانند از میوه‌های آن بهره لازم را ببرند.

8- برندسازی ضعیف بیمارستان‌های ایران در افغانستان

در همین رابطه می‌توان به عدم اشتهار بیمارستان‌ها و مراکز درمانی ایرانی در افغانستان نیز به عنوان هفتمین چالش اشاره کرد. برای مثال در قندهار اگر یک شهروند افغان بیمار شود، اولین مرکز درمانی که به ذهنش متبادر می‌شود، بعد از کلینیک‌های داخلی، بیمارستان آغاخان کراچی است و نه بیمارستان رضوی مشهد.
باید در میان مردم کشور افغانستان جا بیفتد که بیمارستان‌های ایرانی چه کیفیتی دارند و چه خدماتی ارائه می‌دهند و این نیازمند تبلیغات و شناساندن و معرفی است. نمایندگی‌های سیاسی و مراکز درمانی ایرانی در افغانستان سال‌هاست اهمیت تبلیغات را نادیده گرفته‌اند و همین غفلت نیز فرصت‌ها را یک به یک به مراکز درمانی کشورهای دیگر داده است.

9- فالوآپ بیماران افغانستانی

چالش دیگر ارتباط نداشتن بیمارستان‌ها و مراکز درمانی ایرانی و افغانستانی در زمینه ارائه خدمات به گردشگران سلامت بعد از حضور آن‌ها در ایران است. به این شکل که خدماتی که در بیمارستان‌های ایران ارائه می‌شود باید گارانتی شود که اگر بیماران بعد از بازگشت به افغانستان دچار مشکل شدند، روند درمان خود را در مراکز درمانی ایرانی پیگیری کنند.

10- همکاری بیمارستان‌های ایرانی و مراکز درمانی افعانستان

از سویی دیگر نیز باید بدانیم که ارائه خدمات بعد از درمان در اشتهار مراکز درمانی ایرانی نقش به‌سزایی دارد. علاوه بر این‌ها کاملا واضح است که وضعیت بیماران بعد دریافت خدمات درمانی در ایران باید پیگیری شود و اصطلاحا بیماران به حال خود رها نشوند. این مسئله را می‌توان با انعقاد قراردادهای همکاری میان بیمارستان‌های ایران و بیمارستان‌های افغانستانی به خوبی مدیریت کرد.

11- احترام، احترام، احترام!

یازدهمین چالش، توجیه بدنه بیمارستان درباره پذیرش گردشگران سلامت افغانستان و رفتار و برخورد محترمانه با آن‌هاست. متاسفانه گاه مشاهده می‌شود در مراکز درمانی ایران برخوردهای شایسته‌ با گردشگران سلامت افغان صورت نمی‌گیرد و این بزرگترین ضدتبلیغ برای ایران و ظرفیت‌های گردشگری سلامت این کشور است.
این مطلب با همکاری مدتورپرس و تحریریه استارتاپ آرتور 24 که شناخت جامعی از بازار افغانستان دارد تهیه شده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.