توریسم درمانی میتواند بیمارستانها را سودده کند
گفتوگو با دکتر محمودرضا فیاض، مدیرعامل بیمارستان میلاد تهران
قصدمان گفتوگویی درباره طراحی بیمارستانهای بزرگ در کشور بود. مگاهاسپیتالهایی که این روزها بحثشان داغ است و دولت و سازمانهایی چون تامین اجتماعی در کشوقوس برنامهریزی برای ساخت بیمارستانهای بزرگی دیگری در گوشه و کنار کشور هستند. اینکه این ابربیمارستانها چقدر پاسخگوی نیاز درمانی جامعه هستند و در مسیر راهاندازی و فعالیتشان با چه چالشهایی در طراحی، ساخت و قانونگذاریها دست و پنجه نرم میکنند میتواند موضوع ساعتها بحث و گفتوگو باشد. به همین بهانه به سراغ دکتر محمودرضا فیاض رفتیم که مدیریت بیمارستان بزرگ میلاد را عهدهدار است. دکتر فیاض با رجوع به تجربه مدیریتی خود معتقد است فارغ از آنکه به بزرگی و کوچکی بیمارستانها بیندیشیم، باید به فکر آن باشیم که هر بیمارستانی در کدام مختصات جغرافیایی تعبیه شود و باور دارد اگر دولت همچنان بخواهد بیمارستانهایی با شیوههای مدیریت سنتی راهاندازی کند، از بهرهوری نظام بهداشت و درمان کشور کاسته میشود. او تاکید دارد که بخشی از ظرفیت بیمارستانهای بزرگ خالی است. ظرفیتی که شاید بتوان برای گردشگری سلامت از آن بهره برد.
درباره احداث بیمارستانهای بهاصطلاح هزار تختخوابی یا بیمارستانهای بزرگ، اختلافنظرهایی چه در سطح تصمیمگیری برای راهاندازی و چه نحوه اداره آنها وجود دارد. نظر شما در این رابطه چیست؟
دو تئوری در این رابطه وجود دارد، که یکی از آنها معتقد به احداث بیمارستانهای بزرگ و دیگری طرفدار راهاندازی بیمارستانهای تکتخصصی یا چندتخصصی کوچک است. طرفداران هر کدام از این دو تئوری هم، در دفاع از نظر خود دلایل خاصی را مطرح میکنند. آنچه در هر دو نظر اهمیت دارد، این است که پیش از تصمیم درباره راهاندازی بیمارستان مطالعهای در همان منطقه و شهر انجام شود و آنجا کارشناسان به این نتیجه برسند که چه بیمارستانی نیاز منطقه را تامین میکند. در نظر داشته باشید که هر تئوری توجیهات منطقی خودش را دارد و هیچ یک برتر از دیگری نیست. ما نمیتوانیم نسخه واحدی برای راهاندازی بیمارستان به تمام شهرهای کشور بدهیم. مثلا موقعیت حاشیهنشینی، جمعیتی و ترافیکی تهران شرایط خاصی را ایجاب میکند و شهر کوچکتری با جمعیت کم و بدون ترافیک فرمول دیگری را میطلبد. از این دو تئوری که فراتر نگاه کنیم باید بپرسیم آیا در شهری از کشور نیاز به بیمارستان مجهز و بزرگ اساسا وجود دارد، یا بیماران میتوانند به پلیکلینیکها مراجعه کنند و از آنجا به مرکز استان یا شهر بزرگتر رجوع کنند. باز در همین مقوله هم باید مهاجرتها را در نظر داشت. مثلا نباید بیمارستانی هزار تختخوابی بسازیم و بعد ضریب اشغال آن زیر ۵۰ درصد باشد. در نتیجه چه بخش خصوصی و چه دولتی که برای رضایت مردم تصمیم به احداث بیمارستان میگیرند، باید همه این شرایط را مدنظر قرار دهند، بنابراین همواره موقعیت شهر در تصمیمگیری درباره شیوه احداث بیمارستان اثرگذار است.
- راهاندازی بیمارستانهای ویژه؛ نیاز امروز گردشگری سلامت
- دولت نمیتواند ارزیاب خوبی برای بیمارستانها باشد
ذیل همین دو دیدگاه، مخالفان راهاندازی بیمارستانهای بزرگ مثلا میگویند ظرفیت بیمارستانی چون میلاد برای این منطقه از تهران زیاد است. بهعبارتی بیمارستان میلاد پیشاپیش روی بیمارانی خارج از این محدوده هم حساب کرده است. منتقدان میگویند به جای احداث چنین بیمارستان بزرگی، بیمارستانهای کوچک در مناطق مختلف تهران و شهرستانها بسازیم. این حجم تمرکز امکانات در مگاهاسپیتالها، چه مزیتی نسبت به بیمارستانهای کوچک دارد؟
همانطور که گفتم، جواب قطعی نمیتوان به این سوال داد. مثلا کشوری چون استرالیا که وسعت بیابانی زیادی دارد، نمیتواند در همه شهرهای کوچکش بیمارستان چندتخصصی با تجهیزات کامل بسازد. یا در همین شمال کشور خودمان با شهرهای کوچک و بزرگ نزدیکبههم نمیتوان در همه شهرها بیمارستانی با امکانات پرهزینه پاراکلینیکی و با تکنولوژی بالا راهاندازی کرد. در هیچ کجای دنیا هم چنین امکاناتی وجود ندارد. حالا در کشورهای دیگر راههای انتقال آمبولانسی و هوایی بیماران را فراهم میکنند.
ما نمیتوانیم نسخه واحدی برای راهاندازی بیمارستان به تمام شهرهای کشور بدهیم. مثلا موقعیت حاشیهنشینی، جمعیتی و ترافیکی تهران شرایط خاصی را ایجاب میکند و شهر کوچکتری با جمعیت کم و بدون ترافیک فرمول دیگری را میطلبد.
علاوه بر آن برای راهاندازی بیمارستان بزرگ نه فقط تکنولوژی که نیروی انسانی لازم داریم، پزشکی که باید درمورد شیوه دستمزد او هم تصمیمگیری شود، یا حقوق بگیرد یا بهازای هر بیمار به او دستمزد داده شود. مثلا در یک شهر کوچک که تعداد مراجعان کم است، نمیتوانیم به یک پزشک بهازای هر بیمار دستمزد بدهیم، چون درآمدی نخواهد داشت. حقوق ثابت به پرسنل دادن هم الزامات خاص خودش را دارد. بخش خصوصی سرمایهگذاری هنگفتی میکند، اما بیمارستان به سوددهی چندانی نمیرسد. دولت هم اگر بخواهد وارد شود، باید حجم زیادی سوبسید به بیمارستان بدهد. همه این فاکتورها در ارزیابی مزایا و معایب بیمارستانهای بزرگ یا کوچک دخیل هستند و در هر مختصاتی باید با توجه به شرایط سنجیده شوند. یک راهکار میتواند این باشد که در مراکز استانها و تهران بیمارستانهای بزرگی چون میلاد بسازیم و بعد تمرکز را روی شیوههای انتقال و جابهجایی بیماران بگذاریم. طرح پزشک خانواده را جدی پیگیری کنیم و بیمار پیش از مراجعه اولیه به بیمارستانی مثل میلاد بداند که جا برای او در بیمارستان وجود دارد. یا حتی برای گردشگری سلامت برنامههای مدونی داشته باشیم. این طرحها باید همپای هم جلو بروند. صرفا راهاندازی و ساخت بیمارستان نیاز بخش بهداشت و درمان را رفع نمیکند.
ما بیمارستانهایی در مرکز کشور داریم که ضریب اشغال آنها ۳۰ تا۴۰ درصد است و به علت سود کم، دولت بهشدت به آنها سوبسید میدهد. حالا اگر در همین مناطق مرکزی و کویری بیمارستان بزرگی راهاندازی کنیم، به مرور جمعیت منطقه را افزایش میدهد، موجب بیابانزایی میشود و ۱۰سال بعد یک منطقه که ظرفیت ۲۰ هزار نفر جمعیت را داشته، ۴۰ هزار نفر را در خود جا داده است. پس در احداث بیمارستان باید آیندهنگری جمعیتی را در نظر بگیریم چراکه احداث بیمارستان یک علم بینرشتهای است.
به نظر شما انباشت تجربه مدیریتی در ایران در حوزه بیمارستانها بیشتر در کدام بخش وجود دارد؟ به نظر میرسد تجربه مدیریت بیمارستانی در کشور بیشتر متمرکز بر بیمارستانهای کوچک باشد.
علم مدیریت بیمارستان بزرگ و کوچک با هم تفاوت دارد. درست است که ما تجربه مدیریت بیمارستانهای کوچک را زیاد داشتهایم، اما عمر بیمارستانهای هزار تختخوابی هم در ایران کم نیست. بیمارستان امامخمینی یا هزار تختخوابی سابق بیش از ۶۰، ۷۰ سال قدمت دارد یا بیمارستان شریعتی حداقل ۵۰ سال عمر دارد. در شهرهای دیگری چون اصفهان و تبریز هم همینطور است. ما تجربه مدیریت بیمارستانی در هر دو شیوه را داریم و تجربه نشان داده که با رعایت همان فاکتورهای جمعیتی و شرایط منطقهای تاکنون خوب از عهده آنها برآمدهایم.
در یک شهر کوچک که تعداد مراجعان کم است، نمیتوانیم به یک پزشک بهازای هر بیمار دستمزد بدهیم، چون درآمدی نخواهد داشت. حقوق ثابت به پرسنل دادن هم الزامات خاص خودش را دارد. بخش خصوصی سرمایهگذاری هنگفتی میکند، اما بیمارستان به سوددهی چندانی نمیرسد.
دولت در اداره بیمارستانهای بزرگ موفقتر عمل میکند یا بخشخصوصی؟
باید بگویم دولت نمیتواند تولیدکننده یا مدیریتکننده قویای در کارهای خصوصی باشد و نباید هم باشد. دولت باید برنامهریزی کند، چارچوبها و هدفگذاریها را مشخص کرده و نظارت کند. در اینجا باید اصل ۴۴ قانون اساسی یعنی واگذاری به بخشخصوصی اجرا شود. از سوی دیگر بر اساس قانون اساسی بخش بهداشت و درمان بخشی از تکالیف و وظایفی است که بر دوش دولت است. از طرفی سرمایهگذاری در این بخش هم کار سوددهی نیست. در حال حاضر در بیمارستانهای خصوصی سرمایهگذاری معمولا همان پزشکان و همکاران همان بیمارستان هستند. در حالی که در یک کارخانه تجار و ثروتمندان بدون آنکه تخصصی در اداره کارخانه داشته باشند، سرمایهگذاری میکنند.
یک راهکار میتواند این باشد که در مراکز استانها و تهران بیمارستانهای بزرگی چون میلاد بسازیم و بعد تمرکز را روی شیوههای انتقال و جابهجایی بیماران بگذاریم. طرح پزشک خانواده را جدی پیگیری کنیم و بیمار پیش از مراجعه اولیه به بیمارستانی مثل میلاد بداند که جا برای او در بیمارستان وجود دارد. یا حتی برای گردشگری سلامت برنامههای مدونی داشته باشیم.
ما در بورس، بیمارستان نداریم. چون از نظر رتبهبندی بیمارستانداری هم در کشور ما و هم در بسیاری از کشورهای جهان سرمایهگذاری سوددهی نیست. پزشکانی هم که در بیمارستانهای خصوصی سرمایهگذاری میکنند، چندان سود سرمایه به آنها بازنمیگردد. دولت موظف به تعرفهگذاری در بخش درمان و تعیین سوبسید است و آن آزادی عملی که به اصناف دیگر داده میشود و آنها تعرفه را خودشان تعیین میکنند، در بخش درمان نمیتواند وجود داشته باشد. دلیلش هم آن است که دولت نمیتواند در بخش آموزش و درمان مردم را به حال خودشان واگذار و قیمتها را برعهده بازار بگذارد. اگر شرایطی را فراهم کنیم که بخش خصوصی حاضر به فعالیت و سرمایهگذاری در بخش درمان شود و دولت هم وظیفه نظارتیاش را بهدرستی اعمال کند، قطعا وضعیت راهاندازی و اداره بیمارستانها بهتر خواهد شد، اما باز هم از این نکته غافل نشویم که با وجود این شرایط مناطقی هستند که سرمایهگذاری در درمان برای بخش خصوصی ارزشمند نخواهد بود. در این مناطق سرمایهگذاری میتواند برعهده دولت، خیریهها و وقفیات باشد.
برای بیمارستانهای بزرگ هم همین امر صادق است و سرمایهگذاری برای بخشخصوصی ارزشمند نیست؟
اگر مدیریتی قوی و باتجربه در بخشخصوصی وجود داشته باشد و بیمارستان بزرگ در منطقهای واقع شود که منطق سوددهی همراهش باشد، بخشخصوصی میتواند سرمایهگذاری کند.
- ارتقای هتلینگ بیمارستانها؛ ضرورت توسعه گردشگری سلامت
- کیفیت درمان و توانایی بیمارستانهای ایران ناشناخته مانده است
یکی از مباحثی که این روزها مطرح میشود بخش استقلال مدیریت بیمارستانها و استفاده از هیئتمدیرهها در اداره بیمارستانهای بزرگی مثل میلاد است. تجربه شما، در استفاده از این شیوه چه میگوید؟
اگر استقلال واقعی باشد و از ابتدای راهاندازی بیمارستان بحث هیئتمدیرهها پیگیری شود و در چارچوب مقررات کشوری انجام شود، مسلما بیشتر موجبات پیشرفت را فراهم میکند. در روش سنتی اداره بیمارستان، بودجهای برای آن درنظر گرفته میشود. با این بودجه هزینه پرسنل، تجهیزات و تعمیرات فراهم میشود و این بودجه انگیزه انجام دادن فعالیت بیشتر را به مرور زمان از بین میبرد، چراکه مدیر بیمارستان میداند تضمین بودجهای پشت سرش وجود دارد، اما در بیمارستانی مثل میلاد که پزشک میداند بر اساس فعالیت و تعداد خدماتی که به بیمارانش میدهد حقوق میگیرد و هر وقت کمتر کار کند، درآمد کمتری خواهد داشت و بیمارستان هم سود کمتری خواهد برد، انگیزه برای فعالیت بیشتر فراهم میشود. در بیمارستان میلاد، مثلا اگر پزشکی یک ماه نتواند کار کند، آخر ماه دریافتیاش صفر ریال خواهد بود و اگر چند ماه کار نکند، بهطور موقت کسی جایگزین او میشود. چراکه درآمد کل بیمارستان را کم میکند.
ما بیمارستانهایی در مرکز کشور داریم که ضریب اشغال آنها ۳۰ تا۴۰ درصد است و به علت سود کم، دولت بهشدت به آنها سوبسید میدهد.
بیمارستان میلاد در همه ساعات شبانهروز فعال است، چون هم مدیریت و هم پرسنل میدانند که حقوق و بهرهوری آنها منوط به روشن بودن چراغ بیمارستان است. این در مقابل بودجهبندی سنتی قرار میگیرد که مدیریت و پزشک میدانند در سال درآمدشان تامین میشود. نوآوری، ابتکار و جلب مشتری در بیمارستانهای مبتنی بر سیستم عملکردی، همیشه بیشتر است.
بیمارستان میلاد در تامین هزینهها خودکفاست؟
بله، بیمارستان میلاد خودکفاست. ما اسناد پزشکی را به سازمانهای بیمه میبریم و بعد از بررسی، بر اساس تعرفهها، به ما پرداخت میکنند. مثلا در فروردین یا تابستان که مسافرتها بیشتر میشود، این مسئله کاهش درآمد کاملا محسوس است.
شما مدیر یک مگاهاسپیتال هستید. اگر بخواهید به یک طراح بیمارستان بزرگ پیشنهادی درباره طراحی فضا و نقطهضعفهای آن بدهید، چه میگویید؟ به نظر شما چقدر باید بین طراح و مدیریت چنین بیمارستانی همگرایی وجود داشته باشد؟
طراحی بیمارستان، اختراع جدیدی نیست. راهی است که سالها در مهندسی ساختمان تجربه کردهایم و مسیر ثابتی در جهان دارد. پس باید چالشهای بیرونی و مقرراتی را در نظر بگیریم. مثلا در کشور ما بین ۵ تا ۱۰ درصد تختهای بیمارستانی باید متعلق به بخش اورژانس باشد، در حالی که در کشور دیگری ممکن است این قانون وجود نداشته باشد. باید چالش ترافیک و موقعیت جغرافیایی و نحوه دسترسی به بیمارستان در نظر گرفته شود. مثلا بیمارستان میلاد در منطقهای است که بهزودی مترو در آن راهاندازی میشود و ما باید بر اساس آن، ورودیهای بیمارستان را تغییر دهیم، از طرف دیگر ما به پارکینگی با ظرفیت هزار خودرو در بیمارستان میلاد نیاز داریم. حالا ممکن است راهاندازی مترو در شمال شرقی بیمارستان، ما را از پارکینگی با این وسعت بینیاز کند. پس موقعیت جغرافیایی و قوانین بالادستی در طراحی بیمارستان اثرگذار هستند، اما ساخت بیمارستان در همه دنیا شیوه واحدی دارد.
ما در بورس، بیمارستان نداریم. چون از نظر رتبهبندی بیمارستانداری هم در کشور ما و هم در بسیاری از کشورهای جهان سرمایهگذاری سوددهی نیست.
این را قبول دارم، اما از یک طرف وزیر بهداشت میگوید دانش بیمارستانسازی ما با ترکیه فاصله دارد و از سوی دیگر طراح میگوید در ایران ۵/۱ درصد کل پروژه به طراحی تعلق دارد، در حالی که در کشورهای دیگر سهم طراحی ۱۰ تا ۱۲ درصد است. شما از منظر کسی که از محصول نهایی به عنوان بیمارستان استفاده میکند، بگویید زمانی که بیمارستان میلاد را دست شما میدهند چه چالشی با طراحی فضا دارید؟
تنها موردی که در ۱۵ سال اخیر در طراحی میلاد ما را دچار مشکل کرده، اختلاف در تفسیرمان بود. اینکه بیمارستان فوقتخصصی از نظر ما باید اورژانس کوچک داشته باشد و در طراحی اولیه، این بیمارستان ۱۷ تخت اورژانسی داشت. در حالی که قوانین بالادستی ۵ تا ۱۰ درصد تختها را متعلق به اورژانس میداند. اینجا بود که ما ساختمان جدیدی به عنوان اورژانس اضافه کردیم. در کشورهایی مثل انگلیس و کانادا طرح ارجاع به بیمارستانهای بزرگ کاملا اجرا میشود. اگر بیمار بدون ارجاع، به بیمارستان فوقتخصصی برود، حتی نمیتواند از بیمهاش استفاده کند. پزشک خانواده وجود دارد که بیمار را ارجاع میدهد. اما در کشور ما صفر تا صد بیمار دست خودش است. ما اعتقادمان این است که بیمارستان میلاد یک بیمارستان فوقتخصصی ارجاعی است و نباید مراجعهکننده مستقیم داشته باشد. بیمار باید با نامهای از پزشکان و مراکز دیگر به اینجا بیاید و نوبتش توسط سیستم ثبت شده باشد. ما در میلاد بهطور متوسط روزانه ۶ هزار نفر مراجعهکننده سرپایی داریم. این ۶ هزار نفر تمام آنالیز قبلی را دچار معضل کرده است. ما مجبور شدهایم پد هلیکوپتر را به سقف بیمارستان منتقل کنیم و فضای آن را برای درمانگاه تازهای اختصاص بدهیم. اینها چالشهایی است که بر سر راه نقشههای ثابت و از پیش تعیینشده قرار میگیرد.
در حال حاضر سازمان تامین اجتماعی برنامه راهاندازی بیمارستانهای بزرگ را در شهرهای دیگر هم دارد، به نظر شما در مراکز استانها این بیمارستانها کارکرد خواهند داشت؟
پیشتر هم گفتم نه در همه مراکز و شهرستانها اما در شهرهایی چون اصفهان که تمرکز جمعیت زیاد است، بیمارستانهای بزرگ میتوانند راهگشا باشند. باید در همان موقعیت (مکان و محل) روی آن بحث شود. مسائل فرهنگی را هم باید در نظر گرفت. مثلا ما تقریبا ۲۰ سال است که بحث پزشک خانواده را پیگیری میکنیم، اما هنوز در کشور ما فرهنگ نشده است، اما در کشوری چون انگلیس که صد سال است این طرح پیگیری میشود، افراد به پزشکی جز پزشک خانواده که با او بزرگ شدهاند مراجعه نمیکنند و تنها با تشخیص او راهی بیمارستان میشوند. البته این طرح هم معایبی دارد، ممکن است پزشک خانواده تشخیص درستی ندهد و یک سرطان را در حد دلدرد ساده تشخیص دهد.
در روش سنتی اداره بیمارستان، بودجهای برای آن درنظر گرفته میشود. با این بودجه هزینه پرسنل، تجهیزات و تعمیرات فراهم میشود و این بودجه انگیزه انجام دادن فعالیت بیشتر را به مرور زمان از بین میبرد، چراکه مدیر بیمارستان میداند تضمین بودجهای پشت سرش وجود دارد
ولی بهزعم من تا زمانی که طرح ارجاع در کشور عملیاتی نشود و بخشی از فرهنگ ما نشود، در مگاهاسپیتالها مشکل خواهیم داشت. مشکلات در عالم پزشکی چندفاکتوری است و جواب سوالات آن ساده نیست، بخشی از مشکلات ما ناشی از این است که به این مشکلات جوابهای ساده و یکسان دادهایم. به نظر من در حالت کلی بیمارستانهای بزرگ در مراکز استانها کارکرد دارند. اما نباید فاکتورهای اجتماعی را فراموش کنیم. اگر تامین اجتماعی هم قصد راهاندازی بیمارستانهای بزرگ را دارد، باید همه عوامل محیطی و جغرافیایی را بسنجد.
آیا در همه دنیا سرمایهگذاری در بهداشت و درمان توسط بخشخصوصی سوددهی کمی دارد؟
بیمارستانداری در شکل فعلیاش کمترین ضرایب سوددهی را دارد. بیمارستان خصوصی هم نمیتواند آنقدر جذاب باشد که همه گروههای سرمایهگذاری را به سمت خودش جلب کند. در دنیا هم تقریبا همینطور است. جز توریسمدرمانی که بازار عرضه و تقاضا بر آن حاکم است، در همه دنیا بهداشت و درمان سرمایهگذاری سوددهی نیست، چون بحث سلامت مردم مطرح است و همه باید از سطح کنترلشدهای از سلامت و بهداشت در کشور برخوردار باشند.
- اعطای مجوز IPD به بیمارستانها با معیارهای سختگیرانه
- بیمارستان نباید مدیریت سفر گردشگران سلامت را برعهده بگیرد
به نظر شما مشکل عمدهای که در ساخت بیمارستانهای کشور وجود دارد، ناشی از طراحی اولیه است یا اضلاع دیگری چون شرکتهای کارفرما، پیمانکار و مشاوره در آن دخیل هستند؟
این سوال در تخصص من نیست، بحث من در نظرگرفتن اصل مقررات بالادستی است که بر اساس آن باید طراحیهای متفاوت فضایی را در نظر گرفت. مشکلاتی که ما در این مدت به آن برخوردیم؛ یکی در جانمایی مکانهای جدید بوده، بهطوری که شاکله و زیبایی بیمارستان بههم نخورد و دیگری زمینههای فنی، سیستمهای انرژی و گرمایش و سرمایش که ما را دچار مشکل کرده است. مثلا ما زمانی که تصمیم گرفتیم دستگاه امآرآی جدیدی بیاوریم، سیستم فنی نتوانسته همپای آن، امکانات برای ما فراهم کند. به نظر من در بیمارستانها باید رزروهایی برای مباحث تجهیزات، پسماند و تامین انرژی داشته باشیم که اگر قوانین بالادستی تغییر کرد یا سطح مراجعه مردم از نظر تعداد و کیفیت عوض شد، بتوانیم پاسخگوی نیاز بیماران باشیم. مثال دیگری میزنم؛ جمعیت سالمند کشور ما در سالهای اخیر افزایش یافته است. پس ما در آیندهای نهچندان دور به طب سالمندان نیاز داریم و باید در بیمارستان این رزرو را قائل شویم که در صورت تغییر شرایط جامعه و اربابرجوع، بیمارستان بتواند انعطاف نشان دهد، چه در فضای مکانی، چه در سطح مهندسی کشورمان.
بیمارستان میلاد در همه ساعات شبانهروز فعال است، چون هم مدیریت و هم پرسنل میدانند که حقوق و بهرهوری آنها منوط به روشن بودن چراغ بیمارستان است. این در مقابل بودجهبندی سنتی قرار میگیرد که مدیریت و پزشک میدانند در سال درآمدشان تامین میشود.
در حال حاضر بیمارستان میلاد سوددهی دارد یا تامین اجتماعی به آن کمک میکند؟
سال ۹۵ این بیمارستان با حدود ۷۰۰ پزشک و ۳ هزار پرسنل کمتر از ۷۰ میلیارد بودجه دریافت کرد. یعنی ما نسبت به بیمارستانی که به روش سنتی بیمارستانهای ملکی تامین اجتماعی اداره میشوند، سودده هستیم. ما به ۷۰۰ پزشک حقوق ماهیانه نمیدهیم، اما هر پزشک بهطور متوسط حداقل ۳ تا ۴ میلیون حقوق میگیرد. پرسنل دیگر هم بر اساس قانون کار دریافتی دارند، بیشتر پرداخت ما روی پاداش و بهرهوری است. در بیمارستانهای ملکی، حقوق ثابت است، اما پرداخت ما جابهجا میشود، مثلا در ماه آذر که تعداد عملها زیاد است، پرداخت بیشتر است. پس ما هر قدر بیشتر کار کنیم، درآمد بیشتری خواهیم داشت. اتاق عملهای میلاد بعضا تا ساعت ۱۲ شب فعال هستند.
بیمارستانداری در شکل فعلیاش کمترین ضرایب سوددهی را دارد. بیمارستان خصوصی هم نمیتواند آنقدر جذاب باشد که همه گروههای سرمایهگذاری را به سمت خودش جلب کند. در دنیا هم تقریبا همینطور است. جز توریسمدرمانی که بازار عرضه و تقاضا بر آن حاکم است.
با شرایطی که از آن یاد کردید به نظر شما آیا دولت میتواند در بیمارستانهای بزرگ سرمایهگذاری کند و به سوددهی هم برسد؟
بزرگی و کوچکی بیمارستان چندان مهم نیست. بحث مدیریت مهم است. اگر دولت بخواهد به شیوه سنتی بیمارستانهای جدید را اداره کند، کارکرد نخواهد داشت. اما اگر از شیوههای خودگردان و خودکفا استفاده شود و کار بر اساس عملکرد راهاندازی شود، قطعا جواب خواهد داد. بیمارستان میلاد مدیون مراجعانش است و در انظار مردم وجهه مثبتی دارد و به نظر من نمایندهای موفق برای بیمارستانهای خودگران در کشور است.
گفتوگو: رضا جمیلی