نباید بازار افغانستان را به هندی‌ها واگذار کنیم

مصاحبه با بتول یوسفی کما، مدیرعامل آژانس گردشگری پدیدار

آژانس گردشگری پدیدار یکی از آژانس‌‌هایی است که در بازار گردشگری سلامت روی بازار افغانستان تمرکز کرده است.‌‌ آژانسی که در راس آن بتول یوسفی‌کما  نشسته که پیش از این سابقه چندین سال فعالیت در حوزه گردشگری را در کارنامه خود دارد.‌‌ یوسفی در گفت‌‌وگو با مدتورپرس از چالش‌‌های آژانس‌‌ها در جذب و انتقال توریست‌های درمانی به کشور گفته و از اینکه چطور می‌‌توان با همگرایی میان بخش‌‌های مختلف این صنعت، سهم بیشتری از این بازار را از آن ایران کرد.‌‌

‌‌خانم یوسفی دربارۀ فعالیت‌‌های آژانس گردشگری پدیدار توضیح دهید و این که طی سال‌‌های گذشته چه فعالیت‌‌هایی در حوزۀ گردشگری سلامت داشته‌‌اید.‌‌

ما جزء اولین آژانس‌‌های «بند ب» هستیم که مجوز گردشگری سلامت هم را گرفته‌‌ایم.‌‌ همکاران دیگری که در حوزۀ توریستی فعالیت نمی‌‌کردند این مجوزها را داشتند ولی فکر می‌‌کنم، گرچه دقیق نمی‌‌دانم، اولین آژانس یا یکی از اولین آژانس‌‌هایی هستم که مجوز گردشگری سلامت را گرفتیم.‌‌

‌‌از چه سالی این مجوز را دریافت کردید؟

‌‌فکر می‌‌کنم الان دو سال و نیم می‌‌شود.

‌‌این مجوز را از کجا گرفتید؟ از وزارت بهداشت؟

‌‌مچوزها چند مرجع دارند: میراث، وزارت بهداشت و وزارت خارجه حتی. ما عضویت انجمن گردشگری سلامت را هم داریم.

بس از گرفتن این مجوز، فعالیت‌‌های آژانس گردشگری پدیدار در حوزۀ گردشگری بیشتر روی چه بخشی تمرکز داشت؟

‌‌اولین استارت کار من در ارتباط با incoming بود و هدف اصلی‌‌ام همین تورهای incoming است ولی بعد از برخی اتفاقات بین‌‌المللی که رخ داد فعالیت‌‌های incoming به مراتب کمتر شد.‌‌

‌‌چه چیزی شما را به این نتیجه رساند که وارد حوزه گردشگری سلامت شوید؟

ما بیشتر روی کشورهای اروپایی زوم می‌‌کردیم ولی با مسائلی که پیش آمد عدۀ خیلی کمتری نسبت به سالیان قبل به ایران می‌‌آمدند.‌‌ ۱۷ یا ۱۸ سال پیش، توریست‌‌های اروپایی خیلی زیادی داشتیم؛ مخصوصاً از ایتالیا و اسپانیا! منتها بعد از ۱۱ سپتامبر دچار مشکل شدیم و اروپایی‌‌ها خیلی کمتر می‌‌آمدند.‌‌ من هنوز هم فعالیت زیادی در زمینۀ گردشگری داخلی و outgoing ندارم چون هدفم این است که علاوه بر آن که برای خودم کاری انجام می‌‌دهم، منفعتی برای کشورم داشته باشم.‌‌ ترجیح می‌‌دهم همواره در حوزۀ incoming باشم؛ چه از طریق گردشگری و چه گردشگری سلامت! فقط این حوزه است که می‌‌تواند ارز را به مملکت بیاورد.‌‌

در گردشگری سلامت، وقتی یک مریض را وارد کشور می‌‌کنیم می‌‌دانیم که این فرد فقط با بیمارستان سر و کار ندارد بلکه آژانس، پزشکان، هتل، اتوبوس و.‌‌.‌‌.‌‌ نیز هزینه‌‌هایی دریافت می‌‌کنند.‌‌ در کنار برنامۀ سلامت، گشت و گذاری هم می‌‌گذاریم.‌‌ معمولاً بیمارانی که به عنوان توریست درمانی می‌‌آیند بیماریشان زیاد جدی نیست؛ فرضاً عمل بینی دارند.‌‌ در کنار عمل بینی و چند روز که درگیر درمان و بستری است، یک تور هم برایش می‌‌گذاریم.‌‌ از طریق گردشگری سلامت، هر دو کار را انجام می‌‌دهیم؛ ما در آژانس گردشگری پدیدار هدفمان فقط گردشگری سلامت نیست؛ بلکه گردشگری عادی و تورهای incoming نیز داریم.‌‌ اکثر بیماران خارجی همراه دارند؛ یعنی فقط یک نفر نیستند! یک مریض که می‌‌آید، یکی دو نفر همراهش هستند و این دو نفر هیچ کار خاصی ندارند.‌‌ برای آنها هم برنامه‌‌ها، پوشش‌‌ها و گردش‌‌هایی می‌‌گذاریم؛ چه با بیمار و چه برای خود همراهان به صورت مجزا! بدین ترتیب، آن‌‌ها همچنان که در کنار بیمار هستند از جاذبه‌‌های ایران استفاده می‌‌کنند.‌‌ اگر فقط بخواهند در تهران مستقر شوند، از جاذبه‌‌های تهران بهره می‌‌برند.‌‌ در غیر این صورت، جاذبه‌‌های گردشگری کشور را استفاده می‌‌کنند.‌‌ در واقع هدف اصلی ما در آژانس گردشگری پدیدار ارزآوری برای کشور است.‌‌

‌‌خانم یوسفی، نکتۀ خیلی مهمی را ذکر کردید که در سؤال‌‌های بعدی من بود ولی همین جا می‌‌پرسم.‌‌ شما تجربۀ وارد کردن توریست قبل از وارد شدن به حوزه توریسم سلامت را داشته‌‌اید.‌‌ تفاوت بین توریست معمولی با توریست درمانی چیست؟ توریست سلامت چه خدماتی، غیر از خدمات درمانی، می‌‌خواهد و چه ویژگی‌‌هایی دارد که فعالان آن صنعت باید مدنظر قرار دهند؟

‌‌مسئولیت توریست سلامت یا همان توریست درمانی خیلی بیشتر از گردشگر معمولی است.‌‌ وقتی یک بیمار را می‌‌پذیریم، از ابتدا که می‌‌آید، دنبال پذیرش بیمارستان، ویزا، انتخاب دکتر و.‌‌.‌‌.‌‌ هستیم.‌‌ بخصوص در رابطه با جراحی‌‌های خاص؛ حساسیت‌‌هایی وجود دارد.‌‌ گاهی بیمار نمی‌‌خواهد هزینۀ سنگینی کند.‌‌ باید بدانیم کدام بیمارستان را با چه کیفیتی برایش در نظر بگیریم که راضی باشد.‌‌ بازخورد عملکرد ما در دنیا خیلی مهم است.‌‌ گاهی یک بیمار می‌‌خواهد زیاد هزینه نکند و من هم او را به بیمارستان عادی و پزشک عادی می‌‌برم ولی مشکلات خاصی برایش پیش می‌‌آید یا ناراضی می‌‌شود و من دیگر هرگز امکان مطرح کردن این بخش از خدمات درمانی ایران را در دنیا ندارم و نمی‌‌توانم بگویم که بیمار، خودش نمی‌‌خواست هزینه کند.‌‌

حتی اگر لازم باشد از بیمارستان‌‌های دولتی یا از بیمه‌‌های خاص کمک بگیرم، باید بهترین پوشش درمانی برای توریست سلامت فراهم شود.‌‌ این هم نوعی تبلیغ برای من می‌‌شود.‌‌ مدیکال توریست‌‌ها بلافاصله با کوچکترین کوتاهی ما جذب کشورهایی مثل هند می‌‌شوند.‌‌ آژانس گردشگری پدیدار در حوزه گردشگری سلامت کشور افغانستان فعال است.‌‌ شهروندان این کشور تا می‌‌بینند کوچکترین سدی جلویشان هست فوراً برای ما مدارک می‌‌آورند و می‌‌گویند «ببین، فلان بیمارستان در هند بلافاصله به من پذیرش داده؛ اما شما برای گرفتن ویزای من دچار مشکل شده‌‌اید.»

خدا را شکر، کنسولگری‌‌ها و وزارت خارجه با ما همکاری خوبی می‌‌کنند و خیلی از افغانستانی‌‌ها دوست دارند از این امتیاز بهره‌‌مند شوند و با انجام درمان، بازدیدی هم از اقوام خود در ایران داشته باشند.‌‌ تعداد درخواست‌‌کنندگان ویزا و گردشگری سلامت در افغانستان زیاد است.‌‌ کنسولگری نیز دچار مشکل می‌‌شود و نمی‌‌داند چطور این درخواست‌‌ها را فیلتر کند که مطمئن شوند کدام‌‌ها مریض واقعی هستند و می‌‌خواهند برای درمان بیایند.‌‌ کسی که واقعاً هدفش درمان باشد نیز دچار مسائل و مشکلاتی می‌‌شود.‌‌ یک نفر از کشوری، غیر از افغانستان، می‌‌خواست به اینجا بیاید ولی سدهایی پیش رویش گذاشتند و بلافاصله مدارک را نشان داد که چون پذیرش فوری نگرفته‌‌ایم به سمت هند رفته! الآن هم واقعاً از هند راضی هستند.‌‌ ما باید رقابت جدی را با کشورهای همسایه شروع کنیم.‌‌

‌‌حرفتان درست است.‌‌ ما نیز در تحقیقاتی که داشتیم متوجه شدیم که مقصد اول گردشگران درمانی افغانستان و پاکستان، هند است.‌‌ اما افغانستان بازاری است که خیلی راحت می‌‌تواند جذب ایران شود زیرا خیلی از بیماران و متقاضیان دریافت خدمات سلامت در افغانستان، کسانی هستند که خویشاوندی نیز در ایران دارند.‌‌ با این جمعیت مهاجر افغان در ایران، جذابیت آمدن به ایران برایشان زیاد است.‌‌ حتی هزینه‌‌های اقامتشان نیز کاهش می‌‌یابد.‌‌ چه جذابیت‌‌های دیگری بازار افغانستان دارد که می‌‌توانیم رویش بیشتر تمرکز کنیم؟

جذابیت‌‌ها زیادند.‌‌ متقاضیان افغانستانی زیادی می‌‌خواهند برای درمان به ایران بیایند ولی خیلی از آنها برای درمان نمی‌‌آیند.‌‌ اگر از کشور عراق کسی بخواهد به ایران بیاید مشکل ویزا نداریم و راحت می‌‌دهند ولی در مورد افغانستان اینطور نیست.‌‌ قبل از شکل‌‌گیری گردشگری سلامت؛ افغانستانی‌‌ها درخواست‌‌های زیادی برای آمدن به ایران می‌‌کردند ولی کنسولگری به راحتی به همه‌‌شان ویزا نمی‌‌داد؛ یا دوسه ماه زمان می‌‌برد که ویزا بگیرند.‌‌ وقتی بحث گردشگری سلامت پیش آمد، ما توانستیم ویزای T را یکی دو روزه بگیریم.‌‌.‌‌.‌‌

یعنی برای افغانستانی‌‌ها هم یکی دو روزه می‌‌گیرید؟

وقتی به مرحله‌‌ای می‌‌رسد که درمانی بودن سفرشان تأیید شود، ما یکی دو روزه ویزای T را می‌‌گیریم ولی متقاضی‌‌ها زیادند.‌‌ در واقع سوء‌‌استفاده‌‌هایی از ویزای درمانی می‌‌شود که یکی از چالش‌‌های ما الان همین است.‌‌ یعنی برای کار کردن در ایران بعضا درخواست ویزای درمانی می‌‌کنند.‌‌ شما می‌‌دانید که در کشورهای جهان سوم، بیشتر مردم مریضی‌‌هایی دارند و گرفتن تاییدیه درمانی برای آن‌‌ها ار سختی نیست.‌‌ اما وقتی وارد ایران می‌‌شوند به جای درمان سراغ بازار کار می‌‌روند! بنابراین مشکل ویزا همچنان مشهود است.‌‌

آیا این مشکل راهکار ندارد؟

چرا! اتفاقاً وزارت خارجه هم دقت می‌‌کند.‌‌ کارگزار ما که در افغانستان است اول خودش یک بررسی و فیلتر  می‌‌کند. از پزشکان خودشان در مورد صحت بیماری متقاضی، راستی‌‌آزمایی می‌‌کند.‌‌ سپس متقاضی ویزا را به «ایران کلینیک» معرفی می‌‌کنند که بیماری تأیید شود و بگویند «واقعاً باید برای درمان بیاید».‌‌ سپس به نمایندگی وزارت خارجه می‌‌رود و آنجا هم مصاحبه و بررسی می‌‌شود که بفهمند آیا واقعاً هدفش گردشگری سلامت است یا نه؟ در این هنگام است که سریعاً تأیید می‌‌کنند و ویزا را می‌‌دهند؛ در واقع قبلش در خواست‌‌ها از چند فیلتر می‌‌گذرد.‌‌

آیا آمار یا برآوردی دارید که سالانه چه تعداد Medical Tourist واقعی از افغانستان برای درمان به ایران مراجعه می‌‌کنند؟

آمار دقیقی ندارم.‌‌

 

مصاحبه با بتول یوسفی‌کما
بتول یوسفی‌کما اظهار داشت: در کشور ما بیشتر کار توسط دلال‌‌ها انجام می‌‌شود.‌‌ به همین دلیل است که اعتماد به وجود نمی‌‌آید.‌‌

 

فکر می‌‌کنید اگر مشکلات فعلی برطرف شود، چه ظرفیتی از حیث جلب توریست داریم؟

‌‌خدا را شکر، نهادهای دخلی در مورد افغانستان خوب همکاری می‌‌کنند.‌‌ تنها مشکلمان همان است که گفتم؛ اقوام بسیاری از افغانستانی‌‌ها اینجا هستند و آن‌‌ها از طریق دلال‌‌ها می‌‌آیند.‌‌ ما از این بابت خیلی اعتراض کرده‌‌ایم.‌‌ دلال‌‌ها عدۀ زیادی را می‌‌آورند.‌‌

‌‌مصداق‌‌های دلالی گردشگری سلامت در افغانستان چگونه است؟

‌‌در خود افغانستان، حتی کنار آژانس ما، افرادی هستند که به مراجعین ما می‌‌گویند «چرا می‌‌خواهی به ایران بروی؟ بیا خودم کارهایت را انجام می‌‌دهم.»‌‌

‌‌یعنی شما آنجا دفتر دارید؟

بله، من آژانس گردشگری پدیدار  در کابل دفتر دارد.‌‌

یعنی وقتی کسی مراجعه می‌‌کند یک سری دلال آنجا ایستاده‌‌اند؟

بله! امتیاز ما در افغانستان این است که ویزا به راحتی داده می‌‌شود.‌‌ دلال‌‌ها نمی‌‌توانند به راحتی ما ویزا بگیرند.‌‌ ویزا را به دلال‌‌ها نمی‌‌دهند.‌‌ اگر من یک مریض را معرفی کنم، وزارت خارجه ویزا صادر می‌‌کند.‌‌ از نظر وزارت خارجه باید ویزای T فقط از طریق آژانس‌‌ها یا کسانی دریافت شود که مجوز گردشگری سلامت دارند.‌‌ دلال‌‌ها نمی‌‌توانند در گرفتن ویزا نقش جدی داشته باشند.‌‌

آیا شما غیر از افغانستان روی بازار دیگری هم تمرکز دارید؟

در عراق هم داریم فعالیت می‌‌کنیم.‌‌

الآن به شکل کلی، آژانس‌‌های گردشگری سلامت، چالش اصلی‌‌شان در حوزۀ توریسم درمان چیست؟

در ارتباط با افغانستان، برای گرفتن ویزا مشکل دارند چون تعداد مراجعه‌‌کنندگان زیاد است.‌‌ وزارت خارجه همکاری می‌‌کند و وقتی که در خواست متقاضی تأیید شود سریع ویزا می‌‌دهد.‌‌ از این بابت باید تشکر کنم ولی با تعداد زیاد متقاضیان، تشخیص این که کدام‌‌ها گردشگر واقعی هستند دشوار می‌‌شود.‌‌ نمی‌‌دانیم آیا واقعاً به عنوان گردشگر سلامت می‌‌خواهد به ایران بیاید یا می‌‌خواهد اقوامش را ببیند یا دنبال کار می‌‌گردد.‌‌ از این بابت با افغانستان دچار مشکلیم؛ مشکل دیگری نداریم.‌‌ خدا را شکر، تمام سازمان‌‌ها فعالیت و کمک خوبی انجام می‌‌دهند.‌‌

در ابتدای بحث گفتید که مجوز گردشگری سلامت گرفته‌‌اید.‌‌ در قبال این مجوز، چه خدماتی به شما داده می‌‌شود؟

فقط در رابطه با افغانستان، می‌‌توانم ویزای T را یکی دو روزه از وزارت خارجه بگیرم.‌‌ اگر خود مریض بخواهد مستقیم به وزارت خارجه مراجعه کند چند ماه زمان می‌‌برد که ویزا را دریافت کند؛ و خیلی دشوار است.‌‌

پس مجوز گردشگری سلامت در گرفتن ویزای T به شما کمک می‌‌کند.‌‌

خیلی! هزینه‌‌هایش هم پایین‌‌تر می‌‌آید.‌‌ وقتی ویزای T را می‌‌گیرم، هزینه‌‌اش پایین‌‌تر از ویزای عادی است.‌‌

‌‌وزارت خارجه یکی از بازیگران صنعت گردشگری سلامت است.‌‌ نظام پزشکی، وزارت بهداشت و جاهای دیگر هم هستند.‌‌

بله، وقتی بیماران خارجی را می‌‌آورم فقط باید با بیمارستان‌‌هایی کار کنم که IPD دارند.‌‌ در آن حوزه نیز داشتن مجوز گردشگری سلامت باعث تسریع همکاری می‌‌شود؛ چون مورد اطمینان هستیم.‌‌ وقتی یک مریض را به بیمارستانی که IPD دارد معرفی می‌‌کنم کارهایم را خیلی سریعتر انجام می‌‌دهند نسبت به زمانی که دلال به سراغشان برود؛ چون من مسئول هستم! اگر مورد یا مشکلی پیش بیاید؛ دفتر و جایگاه مشخصی دارم و به سراغم می‌‌آیند.‌‌

یکی از مشکلات و چالش‌‌های بزرگی که دلالی در این صنعت به وجود می‌‌آورد؛ عدم شفافیت است.‌‌ آنها بیمار را می‌‌آورند بدون این که بداند کدام بیمارستان می‌‌رود، کدام دکتر او را می‌‌بیند، کجا اقامت می‌‌کند و هزینه‌‌هایش در مجموع چقدر می‌‌شود.‌‌

اعتماد خیلی مهم است.‌‌

به نظر می‌‌رسد که بخش رسمی گردشگری سلامت این چالش‌‌ها را ندارد یا نباید داشته باشد.‌‌ چه فرایندی می‌‌تواند شفافیت را به وجود آورد؟ یک سری استارتاپ‌‌ها هم سعی کرده‌‌اند از ابتدا تا انتهای گردشگری سلامت را روی سایت‌‌ها و پلتفرم‌‌هایشان توضیح دهند.‌‌ فرضاً می‌‌گویند «شما در فرودگاه توسط نیروی ترانسفر ما تحویل گرفته می‌‌شوید، هتل در فلان جا است، در مجموع کل هزینه‌‌هایتان اینقدر می‌‌شود، هزینه‌‌های جانبی احتمالی شامل فلان موارد است».‌‌ برند گردشگری سلامت در جهان اعتماد به وجود می‌‌آورد.‌‌ شاید هند توانسته باشد این کار را انجام دهد.‌‌ ترکیه نیز همین کار را کرده! کرۀ جنوبی و چین از این بابت مشکل دارند.‌‌

در کشور ما بیشتر کار توسط دلال‌‌ها انجام می‌‌شود.‌‌ به همین دلیل است که اعتماد به وجود نمی‌‌آید.‌‌

برای این که فرایند را شفاف‌‌تر کنیم، بخصوص در زمینۀ قیمت‌‌گذاری، چکار باید کرد؟ آیا نیاز به مقرراتی هست؟ آیا باید انجمن گردشگری ورود کند؟ آیا باید خود آژانس‌‌ها از طریق خودنظارتی کار را پیش ببرند؟

الآن خدا را شکر، آژانس‌‌ها در فکر تشکیل انجمن هستند و انجمن هم دارند؛ گرچه عده‌‌ای مشارکت نمی‌‌کنند.‌‌ انجمن گردشگری سلامت تشکیل شده، مسائل و مشکلات در آنجا مطرح و راهکار پیدا می‌‌شود؛ منتها با مشکل اعتماد مواجهیم.‌‌ دلال‌‌ها باعث شده‌‌اند که با عدم اعتماد مواجه باشیم.‌‌ من به عنوان کسی که مجوز دارم، وقتی عده‌‌ای مراجعه می‌‌کنند خیالشان جمع است که هر مشکلی پیش بیاید پاسخگو هستم.‌‌ چه بیمارستان، چه دکتر، چه وزارت خارجه و چه بیمار می‌‌توانند به دفتر ثابت و مستقر ما بیایند و بپرسند مریضی که پذیرش شده و به ایران رفته الآن کجاست.‌‌ باید پیگیر باشم که اگر به بیمارستان رفت درمان شده یا نه؟ آیا جراحی شده؟ الآن در کجا اقامت دارد؟ تمام مسئولیت‌‌هایش بر عهدۀ من است و اگر مورد و مشکلی پیش بیاید قطعاً بازخواست می‌‌شوم.‌‌ اگر حادثه‌‌ای در بیمارستان رخ دهد، من پیگیر مسائل وی خواهم بود.‌‌

الآن نوع ارتباط آژانس گردشگری پدیدار با خدمات دهندگان سلامت یعنی پزشکان، بیمارستان‌‌ها و کلینیک‌‌ها به چه شکل است؟ چه فرایندی دارید؟

ما یک پزشک در دفترمان در این رابطه گذاشته‌‌ایم.‌‌ در افغانستان، کارگزار من خودش پزشک است.‌‌ قبل از این که بخواهیم هر اقدامی انجام دهیم، از طریق مدارکی که ارائه می‌‌دهند پزشک بررسی می‌‌کند و سپس پزشک مستقر در ایران مدارک متقاضی را می‌‌بیند.‌‌ سپس به بیمار را به ایران کلینیک در افغانستان می‌‌برند و مدارک او بررسی می‌‌شود.‌‌ ما بلافاصله برایشان اقدام نمی‌‌کنیم.‌‌ کسی که فرضاً در آنجا تأیید کرده‌‌اند که بیماری قلبی دارد و باید جراحی شود بلافاصله اینجا پیش یک جراح نمی‌‌رود که برایش وقت جراحی بگیریم که به محض ورود جراحی را پشت سر بگذارد.‌‌ باید به ایران بیاید، دکتر جراح او را ویزیت کند، آزمایش‌‌های خاص را انجام دهد.‌‌ در مورد بیماری‌‌های جدی، قبل از این که چکاپ کامل اتفاق بیفتد، نوبت جراحی نمی‌‌گیریم.‌‌ شاید بیمار چکاپ شود و دوباره برگردد به کشورش.‌‌ ما قبل از این که به جراحی برسد، برایش وقت چکاپ می‌‌گیریم.‌‌ گاهی آنژیو، MRI و چکاپ کامل اتفاق می‌‌افتد و سپس تشخیص می‌‌دهند که آیا واقعاً جراحی لازم دارد یا نه.‌‌ آن وقت مراحل بعدی پیش می‌‌رود.‌‌ خیلی وقت‌‌ها مریض می‌‌آید، چکاپ می‌‌شود، دوباره بر می‌‌گردد و وقت جراحی را برای سفر بعدی می‌‌گیریم.‌‌ به محض این که درخواست کند، وقت جراحی نمی‌‌گذاریم، مخصوصاً در مورد بیماری‌‌های خاص!

مدیرعامل آژانس گردشگری پدیدار در دفتر کارش
بتول یوسفی کما، مدیرعامل آژانس گردشگری پدیدار: دولت باید در ارتباط با مارکتینگ به ما کمک زیادی بکند چون هزینه‌‌های مارکتینگ زیاد است.‌‌ خود آژانس‌‌ها به صورت انفرادی نمی‌‌توانند در این زمینه فعالیت کنند.‌‌ آژانس گردشگری پدیدار در عراق این کار را انجام می‌‌دهد ولی مارکتینگ خارجی خیلی هزینه‌‌بردار است.‌‌

در افغانستان که حوزۀ تخصصی شماست بیشتر برای چه درمان‌‌هایی به ایران می‌‌آیند؟

همه جور هستند؛ در افغانستان چون تعداد متقاضیان گردشگری سلامت زیاد است، حتی برای زیبایی هم مراجعه می‌‌کنند.‌‌ عده‌‌ای برای زیبایی، عده‌‌ای برای مشکل معده و.‌‌.‌‌.‌‌! مشکل معده خیلی دارند.‌‌ اما مراجعه‌‌کننده‌‌های قلبی من کمتر هستند.‌‌

یکی از مهم‌‌ترین چالش‌‌ها در کل صنعت گردشگری ایران به طور عام و گردشگری سلامت به شکل خاص، بازاریابی است.‌‌ شما این کار را به چه شکل انجام می‌‌دهید؟ توصیه‌‌تان این است که مارکتینگ گردشگری سلامت را چگونه به انجام برسانیم؟.‌‌

دولت باید در ارتباط با مارکتینگ به ما کمک زیادی بکند چون هزینه‌‌های مارکتینگ زیاد است.‌‌ خود آژانس‌‌ها به صورت انفرادی نمی‌‌توانند در این زمینه فعالیت کنند.‌‌ آژانس گردشگری پدیدار در عراق این کار را انجام می‌‌دهد ولی مارکتینگ خارجی خیلی هزینه‌‌بردار است.‌‌ من یک سری هزینه در ایران دارم که شامل پرسنل و دفتر و.‌‌.‌‌.‌‌ است.‌‌ در آنجا نیز هزینه‌‌هایی می‌‌پردازم.‌‌ اینها جزو هزینه‌‌های مارکتینگ نیستند بلکه هزینۀ کارم به شمار می‌‌روند.‌‌ من در افغانستان یک دفتر و چند نفر نیرو گذاشته‌‌ام که کارشان جذب است.‌‌ این هم جزئی از مارکتینگ حساب می‌‌شود.‌‌ آنها هم برای تبلیغ و شناخته شدن هزینه دارند.‌‌ وقتی بخواهند آژانس پدیدار را معرفی کنند کار راحتی نیست.‌‌ تمام هزینه‌‌های تبلیغاتی در افغانستان و عراق را خودم می‌‌پردازم.‌‌ در عراق نیز به من گفتند «اگر می‌‌خواهید با ما همکاری کنید باید هزینۀ بازاریابی را خودتان بپردازید».‌‌ من باید ببینم آیا واقعاً برایم ارزش دارد که این همه هزینه بپردازم؟ درست است که وقتی می‌‌خواهم بازاریابی انجام دهم، خودم را معرفی می‌‌کنم، ولی وقتی تبلیغ جامع و کلی از طریق حکومت اتفاق بیفتد، اعتماد کشورهای دنیا جلب می‌‌شود.‌‌ وقتی ببینند که تحت نظارت دولت ما و دولت کشور خودشان فعالیت داریم اقبالشان بیشتر می‌‌شود و اعتماد می‌‌کنند.‌‌

چه هزینه‌‌ای دارد؟

مثلا ما باید هزینۀ تیزرهای تبلیغاتی تلویزیون‌‌های عراق را بپردازیم.‌‌ الآن، هم دنیای مجازی و هم راهکارهای دیگر این امکان را فراهم کرده که ایران را به عنوان یک قطب گردشگری سلامت معرفی کنند؛ نه این که صرفاً من به عنوان یک آژانس معرفی شوم.‌‌ وقتی معرفی کلی اتفاق بیفتد، من هم به عنوان یک آژانس دارای مجوز گردشگری سلامت نیازی به بازاریابی گسترده نخواهم داشت.‌‌

اگر یک آژانس مسافرتی بخواهد سهمی از بازار گردشگری سلامت افغانستان بگیرد و شناخته شود باید چقدر از هزینه‌‌هایش را در مارکتینگ خرج کند؟

لااقل ۵۰%؛ اگر بخواهد موفق باشد!

یک اتفاق مثبت که در زمینۀ مارکتینگ افتاد این بود که فضای آنلاین فرصتی برای SEO محتوا به وجود آورد.‌‌ تا با محتوای خوب به زبان مقصد؛ مثلاً انگلیسی، عربی، اردو و آذری؛ در موتورهای جستجو رتبۀ بالا بگیریم.‌‌ ما نیروهای انسانی خوبی داریم که در اکوسیستم استارتاپی ایران فعالیت می‌‌کنند.‌‌ یکی از راهکارها هم می‌‌تواند این باشد که به جای این که آژانس‌‌ها تک‌‌تک بازاریابی انجام دهند، در کنار استارتاپ‌‌ها و جوان‌‌های فعال در  استارتاپ ها قرار بگیرند و بخش مارکتینگ را به آنها بسپارند.‌‌ یعنی به جای این که هر آژانس یا بیمارستانی یک تیم در حوزۀ مارکتینگ با هزینه‌‌های زیادی فنی تشکیل دهد، بخشی از یک پلتفرم یا وبسایت استارتاپی شود که کار تخصصی آنها همین است.‌‌

اتفاقاً چندی پیش به من پیشنهاد شد و تصمیم گرفتم که در همین رابطه قراردادی امضا کنم.‌‌ هدف این است که یک استارت آپ بازاریابی کند و ما خدمات گردشگری سلامت بدهیم.‌‌ آنها پزشکان و آژانس‌‌ها را معرفی می‌‌کنند و ما نرخ‌‌ها و تسهیلات و خدمات خود را معرفی می‌‌کنیم.‌‌ یکی دو نفر از این جوان‌‌های استارتاپی آمدند و خیلی هم پیگیر هستند.‌‌

می‌‌توانیم قدری راجع به آمار و ارقام صحبت کنیم؟ می‌‌خواهم این ذهنیت را داشته باشم که اگر بازار افغانستان را به شکل علمی و کارشناسی هدف بگیریم و حاکمیت نیز در مارکتینگ کمک کند؛ و وزارت خارجه نیز کمک‌‌های فعلی‌‌اش را بیشتر کند؛ و آژانس‌‌ها نیز فعال‌‌تر باشند که برند گردشگری معتبری شکل بگیرد، در سال قادریم چقدر توریست جذب کنیم؟

در افغانستان کار خیلی سخت است؛ این که تشخیص دهید بیمار واقعی است چالش اصلی است.‌‌ ‌‌من نزدیک به دو سال است که مجوز دارم.‌‌ به خاطر اعتبارم راحت می‌‌توانم در افغانستان فعالیت کنم ولی وقتی دست به کار شدم فهمیدم برخی از پیشنهادهایی که می‌‌آید هدف اصلی‌‌شان گردشگری سلامت نیست.‌‌ به همین دلیل کار را مدت زیادی متوقف گذاشتم و الآن ۴ یا ۵ ماه است که در افغانستان کار جدی می‌‌کنم.‌‌ پیشنهادهای زیادی از کارگزارهای افغانستان و ایران داشتم چون می‌‌خواستند از مجوزم استفاده کنند ولی وقتی دیدم هدف واقعیشان گردشگری سلامت نیست دست از همکاری بر می‌‌داشتم.‌‌ خیلی زمان برد تا آژانس گردشگری پدیدار توانست کارگزاری مورد اطمینان بیابد که هدف واقعی‌‌اش همین باشد.‌‌ الآن کارگزار من خودش پزشک است و می‌‌داند که مراجعه‌‌کنندگان واقعاً مریض هستند یا نه.‌‌ او آنها را راهنمایی می‌‌کند و خیالم راحت می‌‌شود.‌‌

آیا اطلاع دارید که مثلاً هند در افغانستان چطور کار می‌‌کند و چطور بازاریابی انجام می‌‌دهد؟ آیا آنها هم کارگزاری دارند یا چون برندهایشان معتبر و شکل گرفته است نیاز به کارگزار ندارند؟

آنها هم کارگزار دارند ولی وزارت خارجۀ ما در رابطه با دادن ویزا به بیماران افغانستانی دقت و سخت‌‌گیری خیلی بیشتری می‌‌کند.‌‌ قطعاً باید در افغانستان کارگزار داشته باشیم.‌‌ اینطور نیست که صرفاً به خاطر بازاریابی کارگزار بخواهم، بلکه به خاطر دریافت ویزا یک کارگزار می‌‌خواهم چون وزارت خارجه ما را ملزم ساخته که حتماً کارگزار داشته باشیم.‌‌ حتی میراث فرهنگی هم اجازه نمی‌‌دهد بدون کارگزار در افغانستان فعالیت کنیم.‌‌ در مورد کشورهای دیگر اطلاع دقیقی ندارم.‌‌ می‌‌دانم که کشورهای دیگر هم کارگزار در افغانستان می‌‌گذارند ولی نمی‌‌دانم که کشور آنها هم وجود کارگزار را الزامی کرده یا نه.‌‌ ما باید حتماً کارگزار خود را به وزارت خارجه معرفی کنیم، واگرنه ویزا نمی‌‌دهند.‌‌

گزارش ۲۰۱۷ سازمان جهانی گردشگری سلامت نشان می‌‌دهد هر توریست سلامت به طور میانگین ۱۵۲۸ دلار بیش از یک توریست معمولی خرج می‌‌کند.‌‌ اکنون راجع به بازار افغانستان بگویید.‌‌ آیا این رقم واقعیت دارد؟

     بله، همین طور است.‌‌ ‌‌به نظر می‌‌رسد افغانستان از لحاظ اقتصادی ضعیف است و توریست‌‌هایش هم پول زیادی خرج نمی‌‌کنند.‌‌ اما توریست سلامت از هر کجا بیاید زیاد خرج می‌‌کند.‌‌ ‌‌وقتی کسی را از کشور عراق آوردیم، بعد از این که معالجات وی در بیمارستان تمام شد، همچنان پیگیر بودیم که کجاست و چکار می‌‌کند.‌‌ او تند و تند کارت می‌‌کشید و خرج می‌‌کرد.‌‌ هنگامی که همراه لیدر بود، فرضاً فرش می‌‌خرید و کارهای دیگر می‌‌کرد؛ مخصوصاً الآن که ارزش پولمان پایین آمده توریست ها زیاد خرج می‌‌کنند! خودم تعجب کردم.‌‌ در بخش درمان اینقدر هزینه نکرد ولی خریدهای زیادی انجام داد و به هتل‌‌ها و رستوران‌‌های خوب رفت.‌‌ من متعجب بودم.‌‌ اگر فرضاً در بخش درمان دوسه هزار دلار خرج کرده بود، در بخش گردشگری سه چهار هزار دلار هزینه‌‌اش شد.‌‌ این هم خیلی مهم است.‌‌ گردشگری سلامت، یک تیر و دو نشان است! گردشگری سلامت، هم به خاطر درمان و هم هتل و تفریح و خرید به کشور پول می‌‌آورد.‌‌ آنها از جاذبه‌‌های ایران نیز بازدید می‌‌کنند.‌‌ گردشگر عادی، هزینۀ گردشگری را می‌‌پردازد ولی درمان انجام نمی‌‌دهد.‌‌ گردشگری سلامت تقریباً دو برابر گردشگری واقعی ارز به کشور می‌‌آورد.‌‌

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.