محمدتقی رهنمایی در روایتی تاریخی از سفرهای درمانی در گذشتههای دور و نزدیک میگوید
“سفر به سلامت” اتفاق تازهای نیست؛ اگرچه امروز رنگ و لعاب صنعتی نوین را گرفته است. سفر برای حفظ یا کسب سلامتی ریشه در تاریخ دارد. ریشه در زمانی که خبری از ارز و دلار و جراحیهای لاکچری نبود و در برابر بیماری باید جانت را در دست میگرفتی و فرار میکردی یا برای یافتنش فرسنگها راه را به جان میخریدی. اگر گردشگری تفریحی، فرهنگی، ورزشی و انواع دیگر آن محصول دنیای جدید و نیازهای آن هستند، ولی گردشگری سلامت همچون گردشگری تجاری به دوران اسرارآمیز گذشته بازمیگردد. دوران اسب، درشکه و خانههای خشتی. دورانی که انسان برای تن بیدفاع خود منابع درمانی طبیعت را شناخته بود و برای زنده ماندن به سویش میشتافت. گفتوگوی مدتورپرس با محمدتقی راهنمایی استاد دانشگاه و فعال گردشگری، روایتی تاریخی از سفرهای درمانی است. روایتهایی برآمده از سالها مطالعه در تاریخ، جغرافیا و گردشگری.
آقای رهنمایی امروز در کشور شاهد رشد صنعت نوپدید توریسم درمانی هستیم. صنعتی که به دنبال کسب درآمد ارزی بنا شده است. ولی سفر به انگیزه درمان اتفاق تازهای نیست. شما تاریخ سفرهای درمانی را برای ما بازگو کنید. این سفرها غالبا در چه گروهی بیشتر رایج بود و مقاصد درمانی کجا بودند؟
رایجترین نوع سفرهای درمانی ییلاق و قشلاق کردن به مناطق خوش آبوهوا بود. در عصر صفویه شاه عباس صفوی کاخی در بهشهر و عباسآباد برای مادر خود که مازندرانی بود، ساخت تا چند ماه از سال را در آن زندگی کند. بر اساس اسناد و مدارک موجود، ناصرالدین شاه برای درمان نقرس به فرانسه سفر کرده بود. در آنجا پزشکان به او توصیه کردند برای درمان به محل یکی از آبهای معدنی در ۱۰۰ کیلومتری پاریس برود. درباره این سفر ناصرالدین شاه طنزهای بسیاری هم نوشته شد. زیرا شاه تا آن زمان با قطار سفر نکرده بود و از سرعت آن میترسید. سفر خارجی به قصد تندرستی به دوران قاجار برمیگردد. شوربختانه تاکنون درباره تاریخ گردشگری تندرستی مطالعات منسجمی انجام نشده است. ولی از گذشتههای دور سفر برای استفاده از آبهای درمانی یا آبوهوای خوب وجود داشت. زیرا مردم درباره خواص آبهای معدنی، آبوهوای کوهستانی، دریایی و غیره آگاه شده بودند. یک نمونه از آب درمانی در جنوب ورامین و حاشیه دشت کویر در کنار کاروانسرای شاهعباسی وجود داشت. در آنجا سه کاروانسرا بود که دو کاروانسرا به رفتوآمد و اقامت کاروانها اختصاص داشت و یک کاروانسرا دارای چشمه آب معدنی بود که استخر آن هنوز باقی است. قدمت آن به دوره صفویه میرسد. استخر این کاروانسرا برای آبدرمانی ساخته شد و مردم زیادی از آن استفاده کردند. بطور سنتی مردم ما اعتقاد جالب و عجیبی به خواص آبهای درمانی داشتند و این خواص با قصه آمیخته بود. آبهای معدنی رامسر، لاریجان، گنو، محلات، مراغه و جای جای ایران، نمونههای پراکنده و فراوان آبهای درمانی در ایران هستند. انتشارات دانشگاه تهران در کتابی آبهای معدنی ایران را معرفی کرده است.
در آن زمان مردم برای درمان چه بیماریهایی به سراغ این آبها میرفتند و نحوه استفاده از آن چگونه بود؟
مردم بطور سنتی برای درمان بیماریهای مفاصل، عضلات، اختلال در گردش خون و بسیاری بیماریهای دیگر به آبهای گرم معدنی مراجعه میکردند و البته از نوشیدن آبهای سرد معدنی غافل نبودند. در حوالی قطورسو در شمال سبلان دو چشمه آب معدنی وجود دارد که حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر با هم فاصله دارند. یکی از چشمهها آب گرم و دیگری آب سرد و ترش است که همزمان مورد استفاده درمانی قرار میگیرند. مشابه این آب ترش و سرد در ماسوله هم وجود دارد. این آبها برای بهبود بیماریهای گوارشی نوشیده میشود. آب معدنی کندوان نیز از گذشته برای درمان بیماریهای کلیوی و دفع سنگ کلیه استفاده میشد. در زمانی که هنوز جراحی و سنگشکن معمول نبود، این آبها کلیه را درمان میکردند. از آنجا که آبهای سرد و ترش کمی خواص اسیدی داشتند، سنگهای دارای منشا آهکی را در خود حل میکردند تا سنگ کلیه کوچک و سپس دفع میشد. امروز همچنان باورهای درمانی درباره آبهای معدنی وجود دارد ولی تفاوت امروز و گذشته این است که در گذشته عموم مردم برای رسیدن آبهای درمانی دست به سفرها و اقامتهای طولانی میزدند. این سفرها تا رسیدن به نتیجه درمان ادامه داشت. ولی امروز انگیزههای درمانی کمتر و انگیزههای تفریحی بیشتر است. در نتیجه سفرها هم کوتاه شده است.
بر اساس اسناد و مدارک موجود، ناصرالدین شاه برای درمان نقرس به فرانسه سفر کرده بود. در آنجا پزشکان به او توصیه کردند برای درمان به محل یکی از آبهای معدنی در ۱۰۰ کیلومتری پاریس برود. درباره این سفر ناصرالدین شاه طنزهای بسیاری هم نوشته شد. زیرا شاه تا آن زمان با قطار سفر نکرده بود و از سرعت آن میترسید
تجربه تاریخی ما از سفرهای درمانی اقامت طولانی تا دستیابی به درمان بود. در آن زمان که جکوزی نبود و هر اندازه فرد به منشا چشمه نزدیکتر میشد، آب گرمتر بود، جریان آب کار ماساژ را انجام میداد و افراد ساعتها آنجا میماندند. کاری که امروز فیزیوتراپیستها انجام میدهند، در آنجا بطور طبیعی انجام میشد. البته نسخه و توصیه پزشکی برای این کار در میان نبود و این دست درمانها پشتوانه تجربی داشت. کسانی که بهبود مییافتند، تجربه خود را برای دیگران بازگو میکردند.
یک ویژگی دیگر آبهای معدنی بهویژه آبهای گوگردی و سولفوره که قطورسو در شمال سبلان بهترین نمونه آن است، درمان بیماری گال یا جرب بود. البته نسل جوان این بیماری را نمیشناسد. گال یک بیماری پوستی و عفونی بود که در جاهای مختلف بدن زخمهای زیادی ایجاد میشد و زخمها چرک میکردند. من دوره سربازی خود را در سپاه بهداشت گذراندم و بسیاری از نمونههای آن را دیدم. مثلا سراسر دست فرد زخم بود و ترشحات عفونی از آن میچکید. جالب اینجاست که بیمار از روز سوم آبدرمانی پوست میانداخت، عفونت برطرف و نشانههای بهبود ظاهر میشد. از آنجا که قطورسو جاری بود، مانعی برای استفاده بیماران گال نداشت. مردم زیادی از شهرهای دور و نزدیک به این منطقه سفر میکردند و در نزدیکی چشمه چادر میزدند تا زمانی که درمان شوند. این بیماری که منشا آن بهداشت ضعیف بود، در ایران بهویژه در میان روستاییان، دامداران و چادرنشینان شیوع بالایی داشت. بنابراین از منظر گردشگری سلامت، آبهای معدنی در سه دسته آبهای گرم برای بیماریهای عضلانی، استخوانی و مفصلی، آبهای سرد برای درمان بیماریهای گوارشی و کلیوی و آبهای معدنی گوگردی برای درمان گال استفاده میشد. گاهی پیش میآمد که یک ایل مثلا شاهسون به صورت گروهی برای چند ماه به این منطقه کوچ میکردند تا تعداد زیادی از افراد مبتلا به گال درمان شوند. بنابراین خواص این آبها شناخته شده بود ولی آبهای گرم و آبهای گوگردی عمدتا اطراف کوهستانهایی مانند تفتان، اطراف دماوند، سهند و سبلان هستند که هنوز به صورت خفیف فعالیت آتشفشانی دارند و ذرات گوگرد از آنها خارج میشود.
مطالب مرتبط:
به صورت موردی میتوانم بگویم که تاریخچه آب معدنی گاومیشگلی سرعین که یکی از آبهای درمانی مهم است، نشان میدهد که این چشمه در زمین ملکی فردی از معتمدین آن منطقه به نام حاج عبیش ابیزاده بود. الان نوادگان و بازماندگان او در سرعین استخرهای آب معدنی و امکانات رفاهی و گردشگری دارند. او نخستین کسی بود که در سرعین چشمه گاومیشگلی را مدیریت میکرد. زیرا هنوز به دنبال انقلاب سفید، قوانین ملی شدن آبها وضع نشده بود و این آب جزو منابع ملی نبود. از آنجا که چشمه در زمین ملکی او بود، مدیریت آن نیز بر عهده حاج ابیش بود. کسانی که به دنبال درمان به کنار چشمه گاومیشگلی میرفتند، حتی تا یک ماه در کنار آن اقامت میکردند تا به نتایج درمانی مطلوب برسند.
یکی از نکاتی که اشاره کردید، سفر گروهی یا ایلی بود. قاعدتا اینگونه سفرها پرتعداد بودند تا بتوانند امنیت سفر را حفظ کنند و ضمنا سبک زندگی نیزجمعی بود. ولی آیا از مدل سفرهای درمانی اطلاعاتی وجود دارد؟
بله قاعدتا این سفرها جمعی بود. یکی از مدلهای طبیعی گردشگری سلامت ییلاق و قشلاق کردن یا تغییر محل اقامت از جای بد آبوهوا به منطقه کوهستانی و خوش آبوهوا بود. ییلاق و قشلاق فقط برای گزیر از گرما و سرمای شدید و یافتن چراگاه انجام نمیشد. در گذشته مالاریا در ایران زیاد بود. در آبان ۱۳۳۰ سازمان بهداشت جهانی برنامه مبارزه با مالاریا را با سمپاشی سراسری در ایران اجرا کرد. پیش از این سمپاشی و در تابستان مردم برای فرار از مالاریا و بیماریهای واگیردار به مناطق کوهستانی و خوش آبوهوا پناه بردند. در زمانی که مردم نمیتوانستند با بیماریهای واگیردار مبارزه کنند، مکانیسم ییلاق و قشلاق برای حفظ سلامت اتفاق میافتاد. در همین تهران دربار ناصرالدین شاه در روز دهم تیرماه هرسال به ییلاقات شمیران جابجا میشدند. این کار برای این بود که از آب آلوده و بیماریهای مسری در امان بمانند. شما ببینید سفارت کشورهای روسیه، ترکیه، انگلیس، آلمان، ایتالیا و دیگر سفارتخانهها در تهران یک ساختمان اداری در مرکز شهر و یک باغ بزرگ در قلهک یا شمیرانات دارند. اقامتگاه آنان در مناطق ییلاقی است. این راهکار برای فرار از بیماریهای واگیردار و حفظ سلامت بود.
یکی از مدلهای طبیعی گردشگری سلامت ییلاق و قشلاق کردن یا تغییر محل اقامت از جای بد آبوهوا به منطقه کوهستانی و خوش آبوهوا بود. ییلاق و قشلاق فقط برای گزیر از گرما و سرمای شدید و یافتن چراگاه انجام نمیشد. در گذشته مالاریا در ایران زیاد بود. در تابستان ۱۳۳۰ مردم برای فرار از مالاریا و بیماریهای واگیردار به مناطق کوهستانی و خوش آبوهوا پناه بردند
ییلاق ایلیت و دلیر در استان مازندران و پای علمکوه بومیان زیادی را در تابستان در خود جای میداد. این رسم از گذشته و برای حفظ سلامت انجام میشد و هنوز هم ادامه دارد. این اقامتهای تابستانه نیاز به مواد غذایی، خدمات و امکانات داشتند. قبلا خویشاوندان آنان از چالوس مواد غذایی به این ییلاق میفرستادند و کسانی که کوچ کرده بودند، از پای کوههای تخت سلیمان برای اقوام خود یخ میفرستادند. با مطالعه این سبک سفر و زندگی و استخراج مکانیزم آن میتوان به روشهای درمانی سنتی رسید. البته به نظر من یک زمینه خودآگاهی برای بازگشت به تجربیات گذشته و استفاده از سرمایههای طبیعی در میان مردم به وجود آمده است. زمینداران بزرگ پیش از اصلاحات ارضی در روستاهای ییلاقی خود خانه میساختند و در تابستان به خانههای ییلاقی خود میرفتند. دلیل آن همانطور که گفتم، فرار از بیماریهایی مانند وبا، طاعون و غیره بود.
با توجه به اینکه سرعت درمان در دامان طبیعت به کندی پیش میرود، آیا میتوان برای این بخش از ظرفیت درمانی انتظار تقاضا از سوی گردشگر خارجی داشت؟
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. ما باید ۱۰۰ را به دست آوریم. ما برای درآمد ارزی به دنبال بیمار خارجی هستیم. اگر این کار حساب شده نباشد، از درون دچار آفت میشود. شکل بهتر این است که برای ارائه خدمات درمانی برتر، فرد در نزدیکی محل خدمات مستقر شود. این خدمات باید در مناطق کوهستانی که برای ساکنان کشورهای گرمسیر همسایه جالب است، فراهم شود تا هم از آبوهوا استفاده کنند و هم خدمات کلینیکی دریافت کنند. ولی الان بیشترین تمرکز گردشگری سلامت در تهران و شهرهای بزرگ است.
اخبار اکوسیستم گردشگری سلامت را در تلگرام مدتورپرس دنبال کنید
برای هتلبیمارستان مهم نیست که گردشگر با غذای سنتی ایران آشنا شود. یک منو از غذاهای شناخته شده بینالمللی و انواع کباب ارائه میدهد. این کمکی به گردشگری نمیکند. ما با تنوع غذای ایرانی میتوانیم گردشگر غذا جذب کنیم. غذاهای عجیبی که نمونه آن در کشورهای همسایه پیدا نمیشود و حتی خودمان به درستی نمیشناسیم و با شیوه فعلی ویترین خوبی برای محصولات و خدمات خود نشان نمیدهیم. سرشیر و عسلی که ما در سرعین میخوریم، از کردستان و آذربایجان غربی تامین میشود. تولیدات خودشان برای این حجم از مسافر کافی نیست. وانتهای یخچالدار مرتب درحال ورود به سرعین هستند. سرعین ویترین عرضه سرشیر و عسل است. همانطور که رودبار ویترین عرضه زیتون است. در گردشگری سلامت ظرفیتهای خوراکی کشور نیز باید کشف شود و در یک ویترین زیبا به گردشگر معرفی شود. این یعنی ما بتوانیم برای زیتون رودبار در اردبیل، اصفهان و هر شهر دیگری بازار پیدا کنیم. برای چای لاهیجان که رنگ و طعم مصنوعی ندارد، در هر شهر و نقطهای بازار پیدا کنیم. ما البته مشکلات دیگری هم داریم. مثلا بهترین عسل تقلبی برای سبلان است. پای کوه سبلان عسل چینی با نصف قیمت عسل ایرانی فروخته میشود. گردشگری سلامت کشور رشد فزاینده دارد و اگر به حال خود رها شود، آسیبهایش هم با آن رشد میکند. مشرقزمین درحال کشف شدن است و بزرگترین مشکل این است که ثبات و آرامش سیاسی ندارد.
راهکار شما برای احیا، فراگیری و سوددهی درمانهای طبیعی چیست؟
آنچه که برای رونق گردشگری سلامت بهویژه در حوزه آبهای طبیعی ایران مهم است، این است که باید به تجربههای بومی خود برگردیم. چون سازوکارهایی که در مغربزمین برای بهرهبرداری از آبهای معدنی وجود دارد، هنوز در ایران فراهم نیست. من در اتریش، آلمان، فرانسه و چند کشور دیگر شیوه بهرهبرداری از آبهای درمانی را دیدهام. در کنار این آبهای معدنی استخرهای متعددی درست شده و تیمهای پزشکی به صورت شبانهروزی آنجا مستقر هستند. نکته مهمتر این است که گردشگری سلامت با آبهای معدنی تحت پوشش بیمه است. پزشک نسخه میدهد و مدت و نوع درمان او را تعیین میکند. با این نسخه بیمه متعهد است تا هزینههای این فرد مانند اقامت، خدمات، هزینههای پزشکی، فیزیوتراپی و غیره را بپردازد. چون غالبا فیزیوتراپی مکمل آبدرمانی است. ما هنوز این سازوکار را در ایران نداریم. حتی مشاوره درمانی ساده هم نمیدهیم. وقتی فرد نمیداند که استفاده درست از آب درمانی چگونه است و به نتیجه نمیرسد، باور خود را از دست میدهد.
سرعین ویترین عرضه سرشیر و عسل است. همانطور که رودبار ویترین عرضه زیتون است. در گردشگری سلامت ظرفیتهای خوراکی کشور نیز باید کشف شود و در یک ویترین زیبا به گردشگر معرفی شود. این یعنی ما بتوانیم برای زیتون رودبار در اردبیل، اصفهان و هر شهر دیگری بازار پیدا کنیم. برای چای لاهیجان که رنگ و طعم مصنوعی ندارد، در هر شهر و نقطهای بازار پیدا کنیم
آبهای درمانی یک آستانههایی برای درمان دارند که پزشک آن را میداند ولی بیمار خودش نمیداند که برای چند روز و هر روز چند بار و چند ساعت باید برای آبدرمانی اقدام کند و چگونه فیزیوتراپی شود. ما فقط از چیزی که دیدیم الگوبرداری میکنیم، نه از چیزی که نمیبینیم. مکانیزمی که آنها از آبهای معدنی استفاده میکنند، مهم است. درست کردن هتل و مهمانسرا کنار آبهای معدنی در زمانی که درمان زیر نظر پزشک نباشد، چه سودی دارد؟ خیلی دیمی و تفننی از آن استفاده میشود. آبهای معدنی ایران اگر تجهیزات مدرنی هم داشته باشند، به صورت سنتی استفاده میشوند. یعنی افراد فکر میکنند با همین استفادههای دیمی، مشکل آنان برطرف میشود. یا تا سینه به داخل آب گوگردی میروند و متوجه نیستند که اگر مشکل تنفسی داشته باشند، این مشکل شدید میشود. افراد زیادی در این آبها غش میکنند یا بهداشت آن را مخدوش میکنند. اتفاق بعدی این است که به این درمان بیاعتماد میشود و آن را به دیگران انتقال میدهد. در صورتی که تیمهای مخصوص برای این دست درمانها و مراقبتها باید بطور کامل آموزش ببینند.
از تجربه کشورهای توسعهیافته بگویید. بهرهبرداری مدرن از یک امکان سنتی و درآمدزایی آن چگونه انجام میشود؟
در زمانی که در طرح جامع گردشگری استان اردبیل همکاری میکردم، در یکی از سفرها، مهمان یکی از شهرداران اتریش بودم. شهری که سه چشمه آب گرم در کنار هم دارد و منطقه را متحول کرده است. این شهردار اتریشی میگفت ما به اندازهای درآمد داریم که به بانکهای شهر خود وام میدهیم و ۱۶ روستا از این چشمهها بهرهمند میشوند. در کنار آن مردم طرحهای جذاب و درآمدزای بسیاری اجرا کردهاند. مثلا غذاهای سنتی خود را برای گردشگران میپزند.
در تهران دربار ناصرالدین شاه در روز دهم تیر هرسال به ییلاقات شمیران جابجا میشدند. برای این که از آب آلوده و بیماریهای مسری در امان بمانند. سفارت کشورهای روسیه، ترکیه، انگلیس، آلمان، ایتالیا و دیگر سفارتخانهها یک باغ بزرگ در قلهک یا شمیرانات دارند. اقامتگاه آنان در مناطق ییلاقی است. این راهکار برای فرار از بیماریهای واگیردار و حفظ سلامت بود
علاوه بر آن در دنیا بهترین راه درمان برخی از بیماریها اقامت طولانی در منطقه خوش آبوهوا و کوهستانی است. سل یکی از این بیماریها است. مثلا این بیماران در دامنههای آلپ هتلهای مخصوص خود را دارند که به آن هتلکلینیک میگویند. زیرا هوای کوهستان یونیزه است و یون یکی از بهترین درمانها برای میکروبهای سل باقیمانده در ریه است. بهویژه اگر رعدوبرق بزند یا هوا ابری و مهآلود باشد، یون ابرها بیشتر در هوا پخش میشود. در ساحل دریای شمال در اروپا هتلکلینیکهای ویژه کودکان مبتلا به برونشیت ساخته شده تا در هوای مرطوب دریای شمال که ترکیبات ید دارد، ریه کودک درمان شود.
همانطور که گفتم سفر درمانی سابقه تاریخی دارد. از زمان شوروی سابق از همه جمهوریهای این کشور برای آبدرمانی به جمهوری آذربایجان فعلی و جایی در نزدیکی لنکران که منطقهای ییلاقی است، سفر میکردند. در آن زمات اقامتگاهها و کلینیکهایی که البته با استانداردهای فعلی فاصله داشت، ساخته بودند. در امپراتوری روم نیز اشراف در تابستان با خدم و حشم به کنار دریا میرفتند تا از آفتاب و گرمی ماسه برای سلامت خود استفاده کنند. این کار ۲ هزار سال پیش در روم مرسوم بود و در ایران نیز سابقهای بسیار طولانی دارد.
گفتوگو: پریسا اماموردیلو
چقدر سخنان استاد رهنمایی دلنشین بود. سپاس از تیم مدتورپرس بابت محتوای متفاوت و ارزشمندی که تولید میکند